-
روزی گذر شیخ بر بلاد افغانستان افتادی تا مردمان آن دیار را رهنمون سازدی. شبی ایشان در تپه های زیبای مزار شریف به دنبال دافی افغان بیافتادندی !!!
هوا گرگ و میش صبح بشدی و شیخ ناتوان از زدن مخ آن داف افغانی ناامید به سوی شهر در حال بازگشت بودی که دیگر هوا رو به تاریکی گذارد و شیخ در دل سیاهی شب گرفتار بشدی!!!
شیخ چند گامی را برداشتندی که ناگهان خویش را در محاصره گروه تروریستی"طالبان" بدید.
فرمانده طالبان روبه حضرت گفت:یا شیخ اینجا چــَکار می کـــِنی ؟ آیا از برای استمداد ما و جهاد با کفار آمدی؟
شیخ با خویش فکر بکردی که بلاشک اگر بگویم نه ، این دیوانگان دیوث دانه دانه ریش و پشم هایم بکـَنند و خشتکم را سلاخی کنند.
پس از سر دانایی فرمود:
آری آمدم تا شریعت اسلامی همی اجرا کنیم.
... پس طالبانیان نعره برآوردند و شعار دادند:
"ایسلام زینده باد، آمریکی مورده باد".
سپس فرمانده طالبان شیخ در آغوش گرفت و در همان حین کمربند انفجاری بر کمر ایشان ببست و گفت : شهادتت مبارک شیخ دلیر ، در بهشت که رفتی خشتک مارو هم بگیر!
شیخ که اوضاع بدین گونه دید درجا اشهد خویش بخواند
و از سر ناچاری ضامن انفجار بفشرد !!!
.........
لحظه ای بعد ...................................
شیخ به خیال اینکه در بهشت است چشمانش را بگشود و دید همانجا هست که قبلا" بوده و نمُرده!
پس صدای خنده شنید و برگشت و دید اصن طالبانی در کار نباشدی،
همانا مریدان هستند که ایشان را سرِ کار بگذاشته اندی و بدو غش غش میخندیدندی کصافطا !!!
مریدان گفتند یا شیخ تو را الت نمودندیم
پس شیخ آماجی از فحش های ناموسی را چون رگبار بر سر مریدان فرو آورد و به دنبال آنان تا قندهار بتاخت و خشتک از پای تک تک آنها بیافکند !!!
-
روزی دو مرد به خدمت شیخ رسیدند که برسر طفلی نزاع داشتند و هر یک ادعا می کردند که پدر آن طفل هستند.
شیخ فرمودند: تنها راه رفع این مشکل آن است که هر سه آنها شبی را در یک اتاق بگذرانند !!!
صبح هنگام شیخ از کودک پرسید: ای طفل!دیشب چه کسی بخاری را کم کرد؟
کودک پاسخ داد: این چپیه!
شیخ گفت: فرزندم! همانا همین مرد پدرتوست !
مریدان که از این همه هوش و ذکاوت شیخ به وجد آمدندی , نعره زنان روانه ی پشت بام حوزه بشدندی و یک به یک خود را از آنجا جوری به پایین پرتاب نمودندی که محتویات مغزشان با موزاییک های کف حوزه پیوندی سخت بخوردی و همگی یکجا کتلت بشدندی !!!
(sm2)
-
بیلبورد تبلیغ حجاب در تهران:
"درکنسرو ماهی یک روز باز بماند میگندد ؛ خواهرم، درت را بگذار"
با تشکر از شهرداری :))
-
شیاف چیست؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تنها فرو کننده ای که از روی هوس فرو نمیکند :|
-
تو مجلس ایران دارن درباره جرایم سگ گردانی حرف میزنن!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سگا اگه خودشون مجلس داشتن درباره مسایل مهم تری حرف میزدن :|
-
از یکی از دوستام پرسیدم چی گوش میدی؟ گفت سلن دیون
پرسید تو چی؟ روم نشد بگم آهنگ جدید پسر سندی:مو دارم غرق
میشم،اوفی،اوفی ....
-
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ 50 ﺗﻮﻣﻦ ﭘﻮﻝ ﺷﺎﻝ ﻣﯿﺪﯼ !! |:
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺎﻝ ﺳﺮﺕ ﮐﻦ ﻻﺍﻗﻞ 15 ﺗﻮﻣﻨﺶ ﺭﻭ ﺳﺮﺕ ﺑﺎﺷﻪ..
ﻭﺍﻻﺍﺍ |:
-
دوستم رفته بود عربستان سوغاتی
ک.اندوم اورده
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دارم ازش بجا کیسه
زباله استفاده میکنم
الان دو ماهه پر نشده.نخند :|
خب چیکارش میکردم؟؟!!!
-
جانيه، جانيه، چيست؟
.
.
.
.
.
.
آيا نام يک قاتل است؟
آيا نام فرديست که جنايت انجام داده است؟
خير.......
اين جمله يک مادرشوهر شمالي است،
زماني که عروسش ميخواهد به زور سوار ماشين آنهاشود.
-
مورد داشتیم تو خواستگاری پدره دختره از پسره پرسیده:
شغلت چیه؟
پسره گفته: وکیلم
دختره از تو آشپزخونه داد زده؛
با اجازه پدرومادرم بعله!!!
.
.
.
.
.
نخند، درک کن، شوهر گیر نمیاد