مستولی (sm120)
نمایش نسخه قابل چاپ
مستولی (sm120)
(sm27)
ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟ مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
فاضل نظری
(sm27)
(sm179)
(sm85)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm120) بعد به همون شماره ای که براتون اس میاد laghv رو ریپلای کنین
(sm59)
(sm50)
(sm93)
امیر حسن زاده - دریا (sm165)