(sm90)
نمایش نسخه قابل چاپ
(sm90)
(sm77)
(sm2)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Hadi [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ما ز غفلت رهـزنان را کاروان پنداشتیم
موجِ ریگِ خشـک را آبِ روان پنداشتیم
شهپرِ پروازِ ما خواهـد کفِ افسـوس شد
کز غلط بینی قفـس را آشیان پنداشتیم
بیقراری بس که ما را گرم رفتن کرده بود
کعبهی مقصـود را سنگِ نشـان پنداشتیم
نشئهٔ سـودای ما از بس بلند افتاده بود
هر که سنگی زد به ما، رطـلِ گران پنداشتیم
خون ما را ریخت گردون در لباس دوستی
از سلیمی گرگ را صائب، شبان پنداشتیم..!
صائب تبریزی
ای بادهٔ نوشین ، نگشایی دلِ ما را
مشکل که کسی چاره کند مشکل ما را؟
هر چند که موری به کم آزاریِ ما نیست
آزار دهد هر که تواند دلِ مـا را!
هر خندهٔ ما شمع صفت مایهٔ اشکی است
با گریه سرشتند تو گویی گـِل ما را
پروانهٔ پر سوخته را ، بیم شرر نیست
از برق چه اندیشه بوَد ، حاصل ما را؟
از سینه برانگیز رهی ، شعـلهٔ آهی
شاید که شبی گرم کنی محفل ما را
رهی معیری
که در زير قدمها می تپد بی هيچ فريادی
سكوتی تلخ در رگهای سردش زهر ميريزد
- (sm50)
(sm50)
- (sm50)
- (sm50)