په چرا عروس میخند؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط shahin-ronaldo [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمایش نسخه قابل چاپ
په چرا عروس میخند؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط shahin-ronaldo [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
احتمالا قلقلکش میادنقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یارو با مامانش رفته بوده تو یه مغازه خریدشون که تموم شد.
مامانش گفت :آقا تخفیف بدین....
فروشنده گفت :خانم ما قیمت ها رو کشیدیم پایین....
مامانش گفت :آقا لطفش به اینه که جلوی ما بکشین پایین...
یعنی بیچاره فروشنده تا گوشش قرمز شد...
عصن یه وضی
ﺯﻧﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﺪ
.ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺧﯿﺴﻪ
.ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﺵ ....
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ..ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﭼﯿﻪ!!
ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻧﺠﻠﯿﻨﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻧﺶ ﺗﻒ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺯﻧﻪ
ﺗﻮﺍﻡ ﺯﻧﯽ...
شما تشکر هم نکنی عزیزی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.طرح شرمنده سازی اعضای تماشاچی(sm70)
تخمین ساعت در ادارات دولتی با استفاده ازبو و عطر:
بوی دهن: 8تا9صبح
بوی نون وخیار: 9تا10
بوی عرق: 10تا12
بوی جوراب: 12تا1
بوی میكس عرق، جوراب، گلاب:نمازظهر
بوی ناهار:1تا2
بوی آروغ ،گوز: 2الی3بعدازظهر :))))
کوچه اقوام شوماخر
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
رفتم انتشارات دانشگاه.
کمی عجله داشتم، فقط چند برگ کاغذ آچار (a4) لازم داشتم.
گفتم: دوست من چندتا a4 لطف میکنید؟گفت: کاغد a4 باید بری از بیرون دانشگاه بخری.
این کاغذا یارانه دانشگاست. واسه همینه هر برگ کپی ۳۰ تومن میشه.
گفتم: خوب منم پولشو میدم که…
گفت: نه، بحث پولش نیست. اینجا فقط کپی میگیریم. کاغذ نمیفروشیم.
فکر کرده بود به همین راحتی کوتاه میام منم کم نیاوردم
توی کیفمو گشتم یه برگ a4 سفید پیدا کردم دادم بش گفتم:
بی زحمت بیست برگ از رو این برام کپی بگیرین :)))))
یعنی طرف داغ کرده بود در حد تیم ملی
امروز یه پسریو دیدم داشت گریه میکرد...
گفتم چی شده ؟؟؟
گفت : مخاطب خاصم میخواد عکسامو پخش کنه
یارو بعد یک هفته ماموریت کاری بر میگرده خونه تا درو باز میکنه میبینه یه مردی تو حیاط خونس...به زنش میگه این کیه... میگه: این ابوریحان بیرونیه نمیبینی تو حیاطه... با هم میرن تو اتاق خواب میبینه یه مرده لخت تو اتاقه... میگه این کیه ... زنش میگه این بابا طاهر عریانه... نمیبینی لخته... خلاصه لامپ ها را خاموش میکنن میرن تو تخت میبینه یه نفر با چراغ قوه زیر تخته ... به زنش میگه نمیخواد چیزی بگی شناختمش... این شیخ فضل الله نوریه..