تو می تونی تو باید کاری متی اسکیلرکس از داب استب خداحافظی کنه
نمایش نسخه قابل چاپ
تو می تونی تو باید کاری متی اسکیلرکس از داب استب خداحافظی کنه
برو عامو امروزه بري تو كوچه از بچه ٥ ساله بخواب برات ٤ تا فحش بگه از ديوث شروع ميكنه و به ** كش ختمش ميكنه(sm2)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Gsshop [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
فحش ديگه باب و مد نداره نقل دهنه همست مخصوصا ادمه دعوايي و بي اعصابي مثله من(sm2)
نمُرده ام که دلم را کِنار بگذاري
هنوز منتظرم تا قرار بگذاري
هواي سرد خيابان و دسته گُل در دست
دُرُست نيست که چشم انتظار بگذاري
ستاره ها به تماشات مي رسند از راه
اگر شبانه تو بزم سه تار بگذاري!
تمام ِ شانه ي من زير بارتان رفته ست
چقدر راضي ام از اينکه،بار بگذاري
خيال با تو نشستن؟! ورود ممنوع است!
مگر که لطف کُني اسم يار بگذاري!
به خانه مي روم و با گُلي که پژمرده ست
به ذهن خسته ي من،طرحِ دار بگذاري
ولي نه گوش به زنگم کِنار اين تلفن
هنوز منتظرم تا قرار بگذاري
ناصر ندیمی (sm50) (sm169)
قهوه هم بي پدر گران شده است...
(sm27)
البوم جديد محسن چاوشي " اميرِ بي گَزَند " نام گرفت
اسم البوم شد امیر بی گزند (sm2)
وا د فاک (sm2) یهو میذاشت سینجول بی گزند (sm2)
چنگیز گیر دادیم چی شد(sm25)اسمش میومد یاد گیتار الکتریک میوفتاد ادم (sm172)
(sm30)
سي ام
عجب سروي، عجب ماهي، عجب ياقوت و مرجاني
عجب جسمي، عجب عقلي، عجب عشقي، عجب جاني
عجب لطف بهاري تو، عجب مير شکاري تو
دران غمزه چه داري تو؟ به زير لب چه مي خواني؟
عجب حلواي قندي تو، امير بي گزندي تو
عجب ماه بلندي تو، که گردون را بگرداني
عجبتر از عجايبها، خبير از جمله غايبها
امان اندر نواييها، به تدبير، و دوا داني
ز حد بيرون به شيريني، چو عقل کل بره بيني
ز بي خشمي و بي کيني، به غفران خدا ماني
زهي حسن خدايانه، چراغ و شمع هر خانه
زهي استاد فرزانه، زهي خورشيد رباني
زهي پربخش، اين لنگان، زهي شادي دلتنگان
همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطاني
به هر چيزي که آسيبي کني، آن چيز جان گيرد
چنان گردد که از عشقش بخيزد صد پريشاني
يکي نيم جهان خندان، يکي نيم جهان گريان
ازيرا شهد پيوندي، ازيرا زهر هجراني
دهان عشق مي خندد، دو چشم عشق مي گريد
که حلوا سخت شيرينست و حلواييش پنهاني
مروح کن دل و جان را، دل تنگ پريشان را
گلستان ساز زندان را، برين ارواح زنداني
عجب شعری نابی تو .. (sm59)