من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
نمایش نسخه قابل چاپ
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمیشه بی تو بمونم ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
- (sm2)
وات د فاز؟ (sm88)نقل قول:
نوشته اصلی توسط yaran [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دلتنگی مضاعف یعنی
غروب باشد و
دلتنگی باشد و
او نباشد
و تو جای او هم
به تماشای غروب نشسته باشی
آخ که چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن....
در من ابراهیمیست که هرشب
اسماعیلش را ذبح میکند
و خدایی
که معجزه از یادش رفتهاست
رنگـــ ِ چشمـــت را نمی دانمــ به جان ِ مادرمــ
بس که مــن را دیدی و ســر را به زیر انداختـــی !
با «یکی بود یکی نبود»
شروع میشود این قصه
با یکی ماند یکی نماند، تمام
یکی، من بودم یا تو
مهم نیست
مهم قصهای است
که تمام میشود...
...