آزاده جان این عاقا رسول ما از شما خوشش اومده ، یه دل نه دویستو پنجاهو شیش تا عاشخ شما میخواد بشه ، وعضشم خیلی خوبه ها ، حتا واسه دوز دختر قبلیش یه عطر سی هزار تومانی حاضر شد بخره ؛ آما دختره از اون شیش خطای روزگار بود ، عطرو گرفت ولی هیچوقت به رسول ما زندگ نزد ؛ الانا هم یاد گرفته همون عطر رو میزنه میاد از کنار عاقا رسول ما رد میشه تا اذیتش بکنه ، خلاصه رسول رو اینطوری نبین یه مجنونی هست که نگو ؛ شما اجازه بده کنیزت بشه ؛ انقدر خره راحت میتونی ازش پول بسولفی ؛ خدا رو چه دیدی یهو دیدی انقدر سولفیدی دیگه احتیاج به کار نداشتی دیگه خستتم نمیشه ، پوستتم خوب میمونه ، به صداق معلوم بنده وکیلم عایا؟
پ.ن شوخو لطفا کسی به دل نگیره (sm10)