یارو از محل کار زنگ میزنه به خونش. ولی یه زن غریبه گوشیو برمیداره …
با تعجب میپرسه : ببخشید شما ؟؟زنه میگه : من خدمتکار خونه هستم. شما ؟؟- من صاحبخونه هستم ولی ما خدمتکار نداشتیم …
خدمتکار : بله ولی خانم خونه منو امروز استخدام کردن …
- میشه با خانم خونه صحبت کنم ؟؟
خدمتکار : نخیر .. ایشون با یه آقایی توی اتاقشون هستن …
من فکر میکردم ایشون شوهرشون باشن …
مرد : با یه آقای دیگه ؟؟؟ اوکی. خانم دوست داری پولدار شی ؟؟؟
خدمتکار : حتما . چطور ؟؟
- برو از توی کمد اتاق پایین ، توی کشو یه تفنگ هست
اونو بردار برو جفتشونو بکش. من بهت پول میدم …
خدمتکار : باشه یه لحظه …
مرد شنید که زن رفت و کارشونو تموم کرد.
بعد از اینکه صدای دو گلوله اومد زنه اومد پای تلفن. گفت : خب جسدشونو چکار کنم ؟؟
مرد : بنداز توی استخر ….
خدمتکار : استخر ؟؟؟ کدوم استخر ؟؟؟ اینجا استخری نیست …
مرد : استخری نیست ؟؟ ببخشید مگه آخر شماره اونجا 22 نیست ؟؟
خدمتکار : نه آخرش 23 هست …
مرد : جدی؟ خب ببخشید مزاحم شدم اشتباه گرفم …