-
ﺑﭽﻪ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ
ﻭﺍﺳﺖ ﮐﯿﻒ ﺑﺨﺮﻡ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ... ﺗﺎﭘﻨﺠﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ
ﻣﯿﺸﺪﻩ ﻫﺮﺑﺎﺭ
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﺶ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺧﻮﺏ ﺑﺨﺮﻩ
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻧﻪ
ﻣﻦ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ
ﺗﻮﻫﻤﺶ
ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﮕﻢ
ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ...
ﺩﯾﭙﻠﻤﺷﻢ ﺑﺎﻣﻌﺪﻝ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ
ﻭﺍﺳﺖ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺑﺨﺮﻡ ﻣﯿﮕﻪ
ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ... ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑﺎﺑﺎﺵ
ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺨﺮﻡ؟ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ .
ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﺕ
ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ؟ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﮕﻢ ... ﻭﻗﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭘﺴﺮﻩ
ﺑﺎﺑﺎﺵ
ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺨﺮﻡ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ
ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ... ﺑﻌﺪﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﺑﺎﺑﺎﻫﻪ
ﺩﺭﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ
ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻔﺴﺎﯼ ﺁﺧﺮﺷﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ
ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ
ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻮ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻮ .
ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎﻡ ﭘﯿﺸﺖ ﺑﻬﺖ
ﻣﯿﮕﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ .
ﺗﻮ ﺭﺍﻩ
ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺑﺎﺑﺎﻫﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ
ﻫﯿﭽﮑﺴﻢ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺍﻭﻧﻬﻤﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ
-
من هم سن و سال تو که بودم، شش هف تا پیج رو تنهایی میچرخوندم !
.
.
.
.
.
.
[از سری سرکوفت های من به فرزندم در آینده]
-
ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺗﻨﺪ ﺑﮕﻮ " : ﺳﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺷﯿﺮ ، ﺳﻪ ﺷﯿﺸﻪ
ﺳﯿﺮ !!! "
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻧﮕﺎﻩ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺗﻮ ﭼﺎﮎ ﺳـــ.ﯿﻨﺶ ﮐﺮﺩﻣﻮ ﮔﻔﺘﻢ:
ﺳﻪ ﮐـــ.ﺲ ﭘﯿﺮ
ﮐﯿــ.ﺮ ﺗﻮ ﮐـــ.ﺲ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﯿﺮ
ﺳﻪ ﮐـــ.ﯿﺮ ﺗﻮ ﺷﯿﺮ
ﺳﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﭘــﺸﻢ ﮐﯿــ.ﺮ
ﺳﻪ ﮐﯿــ.ﺮ ﭘﯿﺮ ﺗﻮ ﮐـــ.ﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺸﯽ ﺳﯿﺮ !..
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﮔﻔﺖ: ﺑﮑﻦ!
-
دوستان راسته میگن این افرادی که تو تاپیک شادی تماشاچی هستند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
همونهای هستند که فیلم ســـ.وپر رو به سکـــ.س ترجیح میدن والا!!!!
-
با این همه ادعا در رابطه با کامپیوتر تازه امروز فهمیدم که زدن Ctrl+W برای بهتر کردن رنگ مانیتور چقدر مفید !! :|
-
ناموسن چند تا زید داری؟
.
.
.
.
.
.
.
.
پدر زین الدین زیدان
-
حاج آقا روی منبر داشت از تجدید فراش میگفت یه حاج خانومی از پشت پرده داد زد: حاج آقا این حرفها چیه میزنین مگه شما شیعه علی و محب فاطمه نیستین؟مگه نمیدونین تا حضرت فاطمه زنده بود،حضرت علی هیچ همسر دیگری اختیار نکرد؟حاج آقا فرمودند:البته که شنیدیم ولی حضرت فاطمه نه سالش بود اومد و هجده سالگی هم رفت. نه شماها که سی سالگی اومدین و الانم هفتاد سالتونه ولی قصد رفتن ندارین!!!!!!
-
ﭘﯿﺎﻡ ﺩﮐﺘﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ .:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻣﭽﮑﺮﯾﻦ ﯾﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﻭ ﮐﻨﻢ ؟؟
-
مریدی لرزان نزد شیخ بشدی و عارض گشت: یا شیخ خوابی بس ترسناک بدیدمی چنان که رنگ شورت از سفید به قهوه ای بودار متمایل گشتی... شیخ گفت: بنال ببینم حیف نان، خواب چه دیده ای که بر خود ریده ای؟...
مرید گفت: بخواب دیدم سه گرگ گرسنه مرا دنبال همی نمایند و گاهی بقدر یک مایل و گاهی دو مایل از من فاصله گرفته اما ناگه از تاریکی بیرون جسته و خشتک مرا به دندان گرفتندی، در این میان کسی اندک گوشتی مرا بدادی که به آنها دهم و آنان را سیر نموده و خود را رهائی بخشم لیک آن تکه گوشت بقدری اندک بود که دندان نیش آنان را نیز چرب نمی کرد...
شیخ دستی بر سر کچلش کشید و لختی آن را خاراند و سپس گفت:
آن سه گرگ قبوض آب و برق و گاز بوده که پس از هر ماه و یا گاهی دو ماه بر تو حمله ور می گردند و آن تکه گوشت یارانه توست که اوسکُلت کرده و به دستت داده اند...
مرید چون این تعبیر شگرف را بشنید، خشتک خویش را دریده و از آن بالونی ساخته و راهی کوه و بیابان شد.
-
اسم آبجو یارو چیه؟
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]