ﺁﻫﻨﮓ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﻌﯿﻦ .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.من غلط بکنم به اصفهان برگردم ..
ﺷﻮﺧﯽ ﻧﯿﺲ ﮐﻪ ...
ﺍﺳﯿﺪ ﭘﺎﺷﯿﻪ
نمایش نسخه قابل چاپ
ﺁﻫﻨﮓ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﻌﯿﻦ .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.من غلط بکنم به اصفهان برگردم ..
ﺷﻮﺧﯽ ﻧﯿﺲ ﮐﻪ ...
ﺍﺳﯿﺪ ﭘﺎﺷﯿﻪ
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻓﺴﺮ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺟﻔﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ ﺩﺭ ﭼﻪ ﻣﻮﺍﻗﻌﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻪ ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ : وقتی عروس شدم
ﻧﺨﻨﺪ دختره دیگه دلش شوهر میخااااااد
یکی از دوستان تعریف میکرد ﺑﻪ ی ﺩﺧﺘﺮﻩ تیکه ﺍﻧﺪﺍﺧتم ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻥ
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﻫﻮﻭﻭﻭﻭﻭﺷﺸﺶ .
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﮐﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﻫﻨتو ﺑﺮﺍﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
.
ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮕﯿﻦ ...م ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ .
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺎﯾﻪ ﻫﺴﺘﺶ .
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺧﻮ . ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ .
ﻣﯿﺸﻪ ﺑﮕﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ ﻫﺴﺘﯿﻦ؟
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻣﻠﯿﮑﺎ ﺟﻮ ﺟﻮ ﻫﺴﺘﻢ .
ﺗﻮ ﻗﯿﺴﺒﻮﮎ 4990 ﺗﻮ ﻟﯿﺴﺘﻢ ﻓﺮﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻌﺮﻭﻓﻢ . ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻫﯿﮑﻠﺖ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ
ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺗﻮ ﺍﻑ ﺑﯽ . ﺣﺎﻻ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ؟
ﯾﺎ ﺑﺪﻡ ﻓﺮﻧﺪﺍﻡ ﺣﺎﻟﯿﺖ ﮐﻨﻨﺪ ؟
ﻣﻦ ﺭﺍﻫﻤﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺭﻓﺘﻢ .
ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﯽ
ﻣﯿﭙﺮﻩ ﮔﺎﺯﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
:-))))))
اگه مشکل بد حجابی با اسید حل شد رو وزیر اقتصادم اسید بریزید شاید مشکل اقتصادم حل بشه.با سپاس...
دختره پست گذاشته:
"شما پسرا.. :|||||||||||
هرچقدر شاخ باشيد..
هرچقدر آس باشيد..
هرچقدر خاص باشيد..
هرچقدر بالا باشيد..
هرچقدر شاسي بلند باشيد..!
آخرش بايد بياين در خونه ما دخترا و بخواين به غلامي قبولتون كنيم"
.
.
من رفتم كامنت گذاشتم:
"غلامي كه اربابشو بكنه غلام نيست !! پادشاهه..!"
(بلاك شدم ولي ارزششو داشت)
بچه ها هوامو داشته باشید
امام جمعه قزوین اعلام کرد :
هرکس به 5 نفر از داعشی ها تجاوز کند ، بهشت بر او واجب
است .
از این رو تعدادی از هموطنان غیور قزوینی در غالب گردانهای گایش
و با شعار " پیش به سوی داعش ، دارم میرم بــگامش " راهی عراق
شدند.
امروز ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣُﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺳﻤﺶ ﭘﺎﺭﻣﯿﺪﺍ
ﺑﻮﺩ ﻣﺪﺍﺣﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍﯼ ﺳﺎﺳﯽ ﻣﺎﻧﮑﻦ ﺭﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ
ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ : ﻭﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﭘﺎﺭﻣﯿﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻮﺵ؟ ﺯﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺟﯿﻎ ﻭ
ﺯﺟﻪ ﻣﯽ ﺯﺩﻥ ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﺯﻧﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻓﺪﺍﺕ ﺑﺸﻢ ﺁﺭﻣﯿﺘﺎﺍﺍ
ﻣﺪﺍﺣﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ ﻧﻪ ﭘﺎﺭﻣﯿﺪﺍ !!!.. |:
ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺩﺵ، ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺷﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺖ..!
از نوید می پرسن رشته ورزشی مورد علاقت چیه؟
میگه:
رشته ورزشی مورد علاقه من، کشتی با بازیکنان والیبال ساحلی زنان برزیل!
از ابوالپـــپ بسیم الدین گواردیولا از مریدان شیخ نوید نقل است :
روزی مردی را بدیدم که به نزد شیخ نوید شد و وی را پرسید: یا شیخ، گر گناه و ثواب کسی در نزد خدای متعال مساوی باشد، او را به دوزخ فرستند یا بهشت؟
شیخ نوید نظری بر وی بیفکند و 45 دقیقه یک سوم میانی خشتک خویش را خاراند و سپس فرمود:
به راستی که در این صورت خداوند او را دو نیمه پانزده دقیقه ای فرصت عنایت فرماید و گر باز هم مساوی شد، آنگاه میبایستی ضربات پنالتی بزند تا تکلیفش روشن گردد...!!!
مریدان از پس شنیدن این سخن نعره ها بزدندی و خشتک از پای بیفکندند و تا پاسی از شب جهت کسب آمادگی، آزادانه به تمرین پنالتی زنی بپرداختند ، لیکن کمیته انضباطی و اخلاقی حوزه چون آنان را بدون خشتک دید جملگی آنها را منشوری نموده و ضمن محکوم کردن به پرداخت 2 میلیون خشتک به خانقاه ، همگی را 4 ماه از میادین خشتک دری محروم بنمود..
.
ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﺬﺭﯼ ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺪﻥ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ ﺑﺪﻥ ، ﺳﺮ ﺗﻪ ﺩﯾﮕﺶ ﯾﻪ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺭﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ !
امروز از یه پیر زنه پرسیدم :
اونوقتا که شما جوون بودین کسی ساپورت میپوشید؟
گفت نه اون وقتا ما از این قرتی بازیا بلد نبودیم یه
دامن کوتاه میپوشیدیم خیلی ساده
بیرون میرفتیم
اصن این سادگی اون قدیما منقلبم کرد
ایرج طهماسب هیچوقت اجازه نداده
از پشت صحنه کلاه قرمزی فیلم برداری بشه
میدونید چرا؟
گفته نمیخوام رویای بچه ها خراب بشه
"کاش رویای هیچکس خراب نمیشد"
پ.ن حالا نگیره فردا پشت صحنه رو بیرون نده نرینه تو جمله ما خوبه (sm70)
ﯾﮏ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯽﺭﺳﻪ ﺧﻮﻧﻪﺍﺵ. ﺧﺎﻧﻤﺶ ﭼﺎﯼ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ، ﻭﻟﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﻪ ﺷﮑﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺑﺮﯾﺰﻧﺪ ﺗﻮﯼ ﭼﺎﯼ .
ﻣﯽﮔﻪ : ﺧﺎﻧﻮﻡ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﻣﯽﮐﻮﻧﻢ !
ﭼﺎﯼﻫﺎ ﺭﻭ ﺗﻠﺦ ﻣﯽﺑﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯽﺫﺍﺭﻩ ﻣﯽﮔﻪ: ﺣﺞ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍِﺯ ﭼﺎﯾّﺎ ﺷﯿﮑﺮ ﻧﺮﯾﺨﺘﺲ ﺑﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ﻗِﺴﻤِﺘﯽ ﮐﯽ ﻣﯽﺷِﺪ ﺩﻓﻌﻪ
ﺑﻌﺪ ﺑﺮﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻥ!
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﻭ ﻣﯽﺧﻮﺭﻥ، ﮐﺴﯽ ﻫﻢ
ﺻﺪﺍﺵ ﺩﺭﻧﻤﯿﺎﺩ !
ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯿﻞ ﺟﻨﺴﯽ ﭘﺨﺶ ﻣﯽﮐﻨﻦ؟!!
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻭﺍﻻ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﻓﻘﻂ کافیه یه دقیقه حواست پرت شه، میکننت...
لحظه لحظه های زندگی را سپری می کنیم تا به خوشبختی برسیم ، غافل از اینکه خوشبختی در همان لحظاتی بود که سپری شد . (دکتر شریعتی)
یه مطلب تو واتس اپ برام فرستادن زیرش نوشته بودن ایرانی نیستی اگه کپی نکنی ،، کپی نکردم ؛ در نتیجه من الان خارجی محسوب میشم ،، یک آمریکایی
Hi , I love you , my friends
داستان عشق
همیــن چــَن سال پیش بود ... تو خــودم گفتم : عــاخه مرتیکه کـــ/ونی ...چقد دختر بازی ؟ چقد بکن بکن ؟ چقد کـــــ/ـُس کلک بازی ؟
همسن های تو بچه دارن ...
از اونجــایی که اولویت بنده واسه ازدواج عشق و دوست داشتن بود ...
گفتم دیگــه دخـــی بازی تعطیل و دنبال یه کیس مناسب بگردم ... ....
با همه دوست دخترام کـــــــات کردم و مانند شغـــالی در بیابان دنبال تیکه گوشتی بودم ( کیس مورد نظر )
تــا اینکه تو محــل کارم یه مشتری اومد و محو زیبایی و شخصیت این دختره شدم ... درجـــا از cia آمارشو گرفتم و فهمیدم بابا ننش فرهنگی هستن و خانواده دارن .. خودشـــم پزشکــی میخونه و هیکل و قیافه هم بسیــار زیبــا ... دیگــــــــــه میخواستم عشــق رو تجربه کنم ... مـــزه عشق رو بچشــم ...... رفتم رو مخــش و در عرض یکــــ مــاه دعوتش کردم واسه کافی شاپ خوردن
دیگـــه رسمـــا دوستیمون شروع شد ...
همه چی خوب بود ... دختر عاقل و با درکی بود ...
تازه بلد بود فسنجــون و دلمــه ( غذای مورد علاقم ) رو درست کنه ...
دیگه به این باور رسیده بودم که خـــدا آرزومو برآورده کرده و واسم یه حــوری بهشتی فرستاده ....
یه مدت خــــــــــعـــــــــــلی شیک و مجلسی ادامه دادیم ...
تمام انرژی مثبت هامو واسش گذاشتم ... دیگه فک کنم عاشق شده بودیم ... هر لحظه در تماس بودیم و بیرون ....
تا اینکـــــــه .... یه روز دعــوتم کرد خونشون به صرف ناهار و میوه و شیرینی و گفت بابا ، مامانش رفتن کرج و تا شب نمیان ....
منم تو خودم گفتم ... حتمـــا خانواده اُوپــن مایندی هستن ...
پیتیکــو پیتیکـــو رفتن و گل خریدم و رفتم خونشون ....
هیچی دیگه ... ناهار زدیم و یکم نشستیم و اختلات کردیم و منو برد تو اتاقش که آلبوم عکساشو نشونم بده ....
رو تــختش ( تخت دو نفره ) نشسته بودیم و داشتیم عکسایه کــــ/یریشونو نگاه میکردیم ...
که یهو از پشت بغــلم کرد ...
زیر گـــوشم گفت : تــو چقد پســر پاکـــ و زلالی هستی ( دقیقا منظورش این بود که خـــواجه هستی و نتونستی منو بکنی :| )
همون لحظــه فهمیدم حسش چیه :|
گفتم بذار مطمین شـــم :|
ازش لب گرفتم ... دیدم بیهــــــوش شد
در جا تیشرتمو در آورد
منم تاپشو کندم
اون شلوارمو در آورد
من شلوارکشو در آوردم
اون گرفت دستش و ســــ/اک زد
من مـــمه خوردم
من تو همین تعجــب هام بود که دیدم ریختم تو حلــقش
تازه خــانم از جلو بازم بود
اونجــا فهمیدم که عشق به ما نیومده و کلا فکـرشو از کلم انداختم بیرون و تا 6 ماه باش بودم و فقط بهم دخــــــول میکردیم
.
این بود داستان مــا ... عشق تو این دوره زمـــونه مرده :|
استاد :در حرکت پرتابی با چه زاویه ای بیشترین برد را خواهیم داشت؟
دانشجو :۴۵درجه
استاد :افرین. چرا؟
دانشجو :چراشو نمیدونم استاد!توی انگری بردز اینطوریه!
تو کشورای خارجی;
دانشجو ها; کـــ/یرشون تو کــــ/سه و چششون تو درس
ولی تو ایران دانشجوها چششون تو کــــ/سه, کـــــ/یرشون تو درسه
.خبر مهم
.
.
.
فرد اسید پاش دست نشانده کسی نیست جز
.
.
.
.
..
.احسان علیخانی
مورد جور میکنه واسه ماه عسله سال بعدش.
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ
ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ
ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺴﺮ
ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 5000 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ
ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ
ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻋﺪﻩ
ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ
ﮔﻔﺖ 3500
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﭘﺴﺮﮎ
ﺩﺍﺩﻭ ﺭﻓﺖ،ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻥﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﺭﻓﺖ ..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ
ﮔﺮﻓﺖ ،ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻄﺢ ﻣﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﻨﻰ ﮔﻮﻩ ﻣﺎﻟﻰ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ
ﻣﯿﺘﻭﺍﻧﺴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺴﺘﻨﻰ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻣﺎﺩﺭ فـــ/اکر ﻳﺒﺎﺭ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﻯ ﮐـــ/ﻴﺮﻯ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻰ ﻧﻨﺘﻮ ﻣﻴـــﮕﺎﻡ...!
بسلامتی اون لحظه ای که از همه دنیادلت گرفته نه کسی روداری باهاش دردودل کنی، نه دلت میخواد کسی روناراحت کنی، سکوت میکنی و باز خودت را گول میزنی میگی باشه "قسمت"
منم این بود...!!!
اقا بذار قریبه اشنا و بقیه درست میگن ما که خدای نکرده بخاطر شهادت حضرت خنده نمیکنیم...
درسته باید احترام و عزاداریمونو بکنیم اما خود شما شخصا در روز خنده رو لبات نمیاد؟؟
منم همینو میگم دادا ، فقط خواستم پرسیده باشم که یه وقت نگن فلان فلان فلان ...نقل قول:
نوشته اصلی توسط YAS [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
مرسی از نظرت دادا (sm10)
حرام است
حرام است
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چیزی نیس بابااااااا...
مکارم داره تو خواب حرف میزنه
تو خيابون داشتم ميرفتم يارو از پشت بوم شاشيد روسرم.....
داد زدم اوووووووووي آقااااااا
گفت چته برو خداروشكر كن اسيد نپاشيدم روسرت؟!!!!!!!!!!!؟؟؟!
سرمو انداختم پايين و گفتم آقايي داداش
اصلا شما برين به ما
والا ديگه نميشه كل كل كرد......
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : كار كردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماكن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن كل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
ﻣﮑﺎﺭﻡ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ طی آخرین مباحث دینی خود فرموند :
ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
.
.
.
.
.
.
.
.
.زیرا ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺡ ﺍﻣﻮﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ و در اسلام شادی حرام است.... والسلام
فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان!
- استفاده از آب لوله کشی حرام و غیرشرعی است.
علت: چون کر نیست!
* البته بعد فهمیدند چون جاری است، پس حرام نیست.
- استفاده از دوش حمام، حرام و غیرشرعی است.
علت: امکان غسل ارتماسی با آن وجود ندارد!
* البته چون زور حکومت پهلوی برای رعایت بهداشت چربید، مجبور شدند غسل ترتیبی را اختراع کنند و دوش از حرام بودن درآمد.
- استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.
علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!
* البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.
- استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)
علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!
"پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".
- استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.
علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!
- در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!
- علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بود
بودند
علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.
- خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!
علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.
- بازی شطرنج حرام است!
علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.
- استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.
علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.
پ.ن نمیدونم چقدرش درسته ، اما چند مورد آخرشو خودم یادمه ، وای بر چنین آدمهایی که حرام و حلال کردن فقط در جهت حفظ منافع خودشان ساخته شده ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﻬﻮ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺮﻩ ! ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﺎ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﺟﻌﻔﺮ ! ﯾﻬﻮ
ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﻭﻗﺘﺎ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ جعفر ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻨﯽ
معلم به شاگرد :
من دويدم، تو دويدي، او دويد، مال چه زمانيه؟
شاگرد: مال زماني كه سر كوچه نذري ميدن
ممــــــــد ابـــن خردادیان از مریدان اهل دل شیخ نقل میکند که:
روزی جمعی از مریدان نزد آن شیخ نوید رسیدند..... وی را عرضه داشتند:
یا شیخ نوید ما شبها به پارتی های دسته جمعی میرویم که در آنجا،آلات و ادوات لهو و لهب به انضمام آب شنگولی و متعلقات به وفور یافت میشود، لاکن در اکثر مواقع مریدان در حال خشتک پرانی و رقصی موسوم به بندری هستند؛ آیا این جماعت در آن دنیا راهی جهنم میشوند؟
هنوز جمله شان تمام نشده بود که ابروان شیخ که بیشتر به پاچه گان بز شباهت داشتند به یکدیگر تنیدند و میرفت که عنان خویش از کف بدهد که مریدان ادامه دادند: علی الخصوص زمانی که آهنگ "سیاه نرمه نرمه" را زمزمه میکنیم ...
در همین اثنا به ناگاه، گل از گل شیخ بشکفت،چون جمع این شور و شادی را از وی دیدند علت را جویا شدند؛ شیخ فرمود:
آنهایی که بندری میرقصند و "سیاه نرمه نرمه " را می خوانند به جهنم نمیرند چون به دنبالش " توبه توبه " هم میگویند!!!
راوی نقل میکند که مریدان حاضر در جمع پس از شنیدن این فصل الخطاب جامع و نافذ از شیخ(ن-ف) در حالی که تصنیف "سیاه نرمه نرمه, سیاه توبه توبه" را زمزمه میکردند با پای پیاده راهی بیابانهای حومه شدند؛ آنقدر این نغمه دل انگیز و جان فزا را سر دادند که مستقیم راهی بهشت برین گشتند و چیزی جز چند تکه نخ از خشتکهایشان بیشتر ازشان باقی نماند .....
لعنت به اهنگهایی که منو یاد تو میندازه مخصوصا این اهنگه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
سلام الاغ عزیز حالت چطوره؟
ﻧﻜﻴﺮ ﻭ ﻣﻨﻜﺮ ﻭ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻛﻮﻫﻨﻮﺭﺩﻯ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ ...
ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﻧﻪ : ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺋﻴﻞ ﺋﻴﻞ ...
ﻣﻨﻜﺮ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﻧﻪ : ﻣﻨﻜﺮ ﻛﺮ ﻛﺮ ﻛﺮ ....
ﻧﻜﻴﺮ ﻣﻴﮕﻪ : ﮔﻤﺸﻴﺪ ﺑﺎﺑﺎ ... ﺑﻴﻤﺰﻩ ﻫﺎ
ﺯﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﺕ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻤﯿﺮﻣﻢ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ
.
.
.
.
.
.
.
ﺏ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﺍ ﻭ ﺯﻧﺎﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﮎ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﻔﺖ ﻣﯿﺰﻧﻦ ...! (sm50)
اگه این جمله رو شنیده باشی یه نصل سوخته واقعی هستی ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از اینترنت در بیا ... میخوام تلفن بزنم :))
اگر وقتی کسی را در آغوش می گیری در میان بازوانت میلرزد، اگر لبهایش بر لبانت چون آتش سوزنده است، اگر در چشمانش برق و درخشندگی خاصی می بینی، اگر به سختی نفس می کشد ..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دهنت سرویسه...
طرف ابولا داره
زدم تو خطــــ نوستالژی
.
همــــه نســـل ها یه چیزیو تجــربه کردن .....
فیلـــــم سوپــــ/ـر اجاره ای تو فیلم ویویویی vhs ....
بعـــد شد سی دی ....
بعــد شد دی وی دی ....
بعد شد ماهواره ...
بعد شد هــــــارد و فلاش ...
الانم دیوثــا آنلاین نگاه میکنن :))))
یـــــادش بخیــر یه زمــانی خوراکـــ بود .. میگفتیم عباس .. حسین .. تقی ... نقی .....اصخــر یه فیلم جدید گرفتم :))) نگاه میکنم و میدم شماها هم ببینین :)))
به دختره میگم خونه تون کجاس؟
3yd(sm30)
-کجا؟
3yd(sm30)
-ناموسا نمیفهمم،کجا؟
3yd(sm30)
ای بابااااااااااااااااااا-سیدخندان!فهمیدی؟!
یعنی یکی یه لیوان اسید برسونه سریع بریزم رو خودم