داشتيم با بابابزرگم بحث سياسي ميکرديم گفتم : اقاجون اينا هي گفتن نفت و مياريم سرسفره مردم چي شد پس ؟
اقاجونم : دستشو از خشتکش کشيد بيرون زارررررت گذاشت زير گوشم
گفتم چرا ميزني دوباره زارررت گذاشت زير گوشم
گفتم چرا ميزني خو چته اقاجون ؟
اقاجونم : اولا که مزاحمم شدي چک اول واسه اون بود
بعدم اين سفره که الان روش غذا خوردي جنسش از چيه ؟
من : خب نفت ديگه
اقا جونم : پس چرا کـــ.سشر ميگي خو
نفت سر سفره اس ديگه چک دوم برا اون بود
پاشدم برم زارررت يکي ديگه خوابوند تو گوشم
قاطي کردمن گفتم اينو چرا زدي ديگه
اقاجونم : اين اخري واسه حموم هاي طولاني و جـــ.قايي که ميزني ديـــوث تو مصرف اب صرفه جويي کن خو
پاشدم رفتم پوتينمو پوشيدم گفتم اقاجون چش تو چش شد بام يه لگد خوابوندم تو تخـــماش فرار کردم . بنده خدا الان سه تا عمل پروســتات انجام داده هنوز هنوز تخـــماش بالا پايينه .
پيام هاي اخلاقي متن : احترام به بزرگتر - صرفه جويي در مصرف اب -عدم زدن جـــ.ق - استيفاي حقت