-
امیدوارم هر جا که هستی
دلت پیش من نباشد
خوش باشی
تمام عذاب رفتن بر دوش من بود
هر شب یک پروفایل داشتم هزاران بار چک کردن ان
ولی چند ماهیست ان را هم از خودم گرفته ام
ادمها یا به هم داده میشوند
یا از هم گرفته میشوند
هر کس سرانجامی دارد
هر کس دلی
هر کس صبری
هر کس دردی
-
دوست داشتنت
همه چیز را
زیباتر کرده است
همه چیز را...
باور کن
من هم زیباتر شده ام
از وقتی که به تو فکر می کنم
-
خط بزنيد از زندگیتان...
تمامِ آدمهاى بلاتكليفى كه غيرِقابلِ پيشبينیاند
تمامِ آدمهايى كه حرف میبرند و مىآورند
آدمهايى كه چون خودشان به جايى نرسيدند،
تو را هم متقاعد میكنند به درجا زدن
آدمهايى كه تخريب را از تعريف بهتر بلدند
آدمهايى كه با كنايه حرف ميزنند
"سَمى"اند...
آرام آرام تمامِ زندگیتان را به نابودى میكشند
آرام آرام از شما فاصله میگيرند
و باخيالِ راحت، زمين خوردنتان را جشن میگيرند
-
آنروز به چشمهایم گفتم:
متاسفم!
بعد از این بهطرز جنونآمیزی حرامتان خواهمکرد
گفتم: او رفته است
و آنکه مانده تا غربت شهر را کامل کند،
دیوانهایست با دو حفرهء خالی بر صورت
و
دو کلید زنگزده در دست
که حاضر نیست
آنها را به هیچدری امتحان کند
-
گاهی برای روزهای تلخ بی حوصلگی
یک بوسه
بوی خوش یک پیراهن
و یا شنیدن یک دوستت دارم ساده
یک جور خوبی
حال آدم را عوض می کند
و اینطور آدم می فهمد
لذت دنیا
داشتن کسی ست
که دوست داشتن را بلد است
به همین سادگی
-
دلم دل میخواهد
از آن هایی که جان میدهند و جان میگیرند
از آنهایی که نفس میشوند و نفس میگیرند
از آنهایی که بود و نبودنشان فرق می کند
دلم دل میخواهد
دلی که دلبری بلد باشد...
دلی که بماند...
دلی که دوستم بدارد...
برای همیشه...
-
همیشه فکر میکردم میتوانم از انسانها سخن بگویم و از اعمالشان ، اندیشه شان و آنچه در وجودشان میگذرد ، حرفی ببافم و برای خود و دیگران بیان کنم .
به تازگی فهمیده ام که از حیوانات گفتن ، بسیار ساده تر است ، با آنکه زبانشان را نمیفهمم ؛ زیرا آنها فقط یک نقش دارند .
راستی ...
این را نیز فهمیده ام که انسانها با تمام پیچیدگی هایشان ، گاهی آنقدر حقیرند که با حیوانات سنجیده میشوند. بعضی ها مثل خوک کثیف ، مثل شیر درنده ، مثل روباه حیله گر ، مثل شتر کینه جو و ... هستند .
-
من دوازده فصل را بوسه از تو طلب دارم ....
گیسوانِ رها شده در دست تو را از خودت طلب دارم ...
آغوشت را طلب دارم ...
باز گرد به این دخترِ تابستان ....
بارقصِ شکوفه ها در باد به من باز گرد ...
-
بداهه هایم گیج می روند
میان جنگل واژه ها
میان شوری که از ریشه بر می خیزد
و بوی گل مریم
اطاق را عطر اگین می کند
و من در شکل گیری این اطاق
نقشی ندارم
تنها هستم
تا آینه ها در جای درست قرار بگیرند
که جیزی از زیبایی تو
از قلم نیفتد...
-
اينطور که نمي شود!
بالاخره
بعضي آهنگ ها را بايد دونفره گوش کرد...
بعضي خيايان هارا بايد دونفره قدم زد...
بعضي کتاب هارا بايد دونفره خواند...
اما
بعضي از آدم هارا بايد يک نفره دوست داشت!
يک تنه
به اندازه ي تمام دونفره هاي جهان...!