ابتدا قصد نداشتم برای آلبوم تازهمنتشر شدۀ «ابراهیم حامدی» مطلبی بنویسم ولی به این فکر کردم که به هر حال او مجری بخش قابل توجهای از بهترین آثار چهار دهۀ اخیر موسیقی ما ست و باید عملکردش زیر ذرهبین قرار گیرد. بعد از انتشار آلبوم فاجعهبار "حس تنهایی" و انتقادات فراوان بابت اجرا و انتشار آن آلبوم، انتظار میرفت که برای آلبوم بعد با آثار محکمتر و
قابلدفاعتری مواجه شویم ولی زهی خیال باطل! هرچند ساختن قطعات آلبوم جدید توسط یک تیم، به انسجام و پیوستگی آلبوم کمک کرد ولی ضعف و بیخاصیتی متن چندین و چند ترانۀ آلبوم و همچنین ایرادات تکنیکی و فنی اجرا و ضبط کارها، این آلبوم را هم به کاری دمدستی بدل کرد. برای ساختن آلبوم جدید، آوازخوان و همسرش (که شوربختانه مدیر برنامه و همهکارۀ
اوست!) به این فکر افتادن که به سراغ «علیرضا افکاری» روند. آهنگسازی که آثار شنیدنیاش در چند سال اخیر و بخصوص پس از ساخت آلبوم "دنیای این روزای من" برای «داریوش اقبالی»، نام او را در داخل و خارج از کشور بر روی زبان موسیقیدوستان انداخته بود. برای متن ترانهها هم طبیعتاً کسانی مدنظر بودند که با آهنگساز همکار و همترانه بودند. نامهایی
چون «روزبه بمانی» که به دلیل همکاری با «داریوش» و سبک نوشتناش همکاری با او منتفی بود. «داوود رحمتالهی» و ترانهسرایی درجۀ دو و پُرمدعا چون «افشین مقدم». در میانۀ ضبط آثار آلبوم، جمعی از کارورزان ترانه در داخل کشور دستگیر میشوند که افکاری و مقدم هم در میان آنها بودند. پس از پایان بازداشت، ارتباط آهنگساز با آوازخوان به طرز عجیبی قطع و آثار از
کنترل و نظارتش خارج میشود! چرا میگویم عجیب، چون با فرض وجود تهدیدات که مثلاً نباید با فلان آوازخوان کار کنید و چنان، ترانهسرای اکثر قطعات (افشین مقدم) همچنان به ارتباطش با آوازخوان ادامه میداد و حتی متن برخی ترانههایش را ویرایش کرد. بگذریم که بهانۀ آن تهدیدات برای عدم ادامۀ همکاری، ادعایی توخالی ست چون در هیچ زمانی در سی و چند سال
گذشته مانند امروز اینقدر همکاری گسترده و راحت با وجود اینترنت و ابزارهای ارتباط جمعی بین کارورزان ترانه در داخل و خارج از کشور نبوده! این اتفاق بهانه را به دست آوازخوان و مدیر برنامه (همسرش!) میدهد تا عملکرد مورد انتظاری که بارها در این سالها از آنها سر زده بود را تکرار کنند : دادن آثار آهنگساز (که اینبار خود تنظیمکنندهای توانا ست) به دست
تنظیمکنندهای که خود میخواهند، بدون کنترل و نظارت آهنگساز! انتخاب آنها برای تنظیم آثارِ افکاری، «منوچهر چشمآذر» بود. جدا از بحث عدم رضایت و نظارت آهنگساز ، منوچهر خان هر چند یکی از ارکان موسیقی پاپ فارسی در سالهای دور بوده ولی به علت درجا زدن و گزیدهکار نبودن و حجم بالای همکاری با انواع آوازخوانان بیهنر و تنظیم آثار بند ِتمبانی در کنار آثار
فاخر، در سالهای اخیر عملاً نامی از ایشان در کنار آثار شنیدنی و پیشروی ما نبوده و آهنگسازان بنام برای تنظیم آثارشان به سراغ گزینههای دیگری رفتهاند. با انتشار آلبوم، حدسها به حقیقت پیوست. متن ترانهها همچنان چنگی به دل نمیزند و غیر از چند متن متوسط (حبس/دنیای آرزو/بغض/غمنومه) همچنان فقر کلام تاثیرگذار در کارهای آوازخوانی که اکثر
رفیقان ترانهسازش از او دل کندهاند، موج میزند و آوازخوان مجبور میشود حجم بالایی از ترانههای آلبومش از فردی معلومالحال و چاپلوس (افشین مقدم) باشد. دقت کنید به نام مسخرۀ یکی از ترانههای مثلاً خوب این آلبوم : غمنومه! (از علیاکبر یاغیتبار) در حالیکه نام ترانه باید "غمنامه" باشد، چرا که در زبان محاوره نیز از واژۀ "نامه" استفاده میشود و نه "نومه"! در
باب ملودیهای افکاری که تنها نقطۀ روشن آلبوم است میتوان فقط تاسف خورد که چرا این ملودیهای گوشنواز فرصت اینرا نیافت که توسط خود آهنگساز و یا با سلیقۀ او تنظیم شود. البته لازم به یادآوری ست که ملودیها در برخی قطعات، کسلکننده و یکنواخت بودند. ملودی ترانههای "جان جوانی" ، "دنیای آرزو" ، "بغض" ، "غمنومه" و "آخرین بار" ملودیهای شنیدنی
و گیرای افکاری در این آلبوم بودند که اکثرشان با تنظیمهای معمولی و یا بیکیفیت خراب شدند. برای شنیدن تنظیمهای محکم و باکیفیت «علیرضا افکاری» به آثارش در آلبومهای "دنیای این روزای من / داریوش" ، "اعجاز / گوگوش" و "عاشقانهها / احسان خواجهامیری" رجوع کنید. دربارۀ تنظیمها اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که بسیاری از قطعات آلبوم را با
یک کیبورد ِتنها میتوان نواخت. در بعضی کارها انگار زهیها و یا ساکسیفون هم با کیبورد رکورد شده! صداهای بروزنشده و کدر و سمپلهای بیکیفیت. حال که به علت بیهنری و بیسلیقگی از گروه سازهای زهی و ارکستر برای ضبط آلبوم استفاده نشد، حداقل از سمپلهای خوب استفاده میشد. برای شنیدن سمپلهای شنیدنی میتوانید به تنظیمهای اخیر
دیگر موسیقیدان عزیزمان : «آندرانیک» گوش دهید. حتی «محمد ناهیدی» در تنظیم قطعۀ اول آلبوم (جان جوانی) از سمپلهای خوبی برای موسیقی الکترونیکاش بهره گرفته است. سبک پایانبندی قطعات (کم شدن صدای موسیقی و خواننده به آرامی تا پایان) سبکی ست که سالهاست در موسیقی دنیا به ندرت شنیده میشود و در این آلبوم با سلیقۀ «منوچهر
چشمآذر» دوباره شنیده شد! در کل، به اعتقاد من میان هشت تنظیم ایشان در آلبوم، تنها تنظیم قطعات "دنیای آرزو" و "بغض" خوب و قابل قبول از آب درآمد که البته این انتقادات به قسمتهایی از آرانژمان این دو قطعه هم وارد است. صدابرداری، میکس و مسترینگ این آلبوم یکی از نقاط به شدت تاریک آن است که شنیدناش در سال 2014 و با وجود امکانات مالی و
تجهیزاتی که در لسآنجلس نزد دستاندرکاران آلبوم وجود داشته، عجیب مینماید! در بسیاری از قطعات آلبوم، صدای آوازخوان در میان صدای موسیقی گم است. اجراهای «ابی» در آلبوم هم یکی از نقاط ضعف عجیب کارها بود. اجراهایی کمقدرت و در برخی قطعات فالش و صدایی ناآماده. اجراهای آوازخوان در این آلبوم اصلاً تمیز نبود و برخی اوقات توی ذوق میزد. این
ضعفهای آخری که برشمردم (صدابرداری و میکس و مسترینگ بد و همچنین اجراهای ناامیدکنندۀ آوازخوان) حتی در آلبوم "حس تنهایی" که آنهمه انتقاد به آن وارد بود، شنیده نشده بود! بسیاری از این نقاط ضعف ربطی به سن بالا ندارد و ریشهاش نبود نظارت صاحب آثار بر روی اجراها و سرسری و کماهمیت گرفتن و بیسلیقگی خود آوازخوان است. «ابی» را چه
میشود؟! خواندن کاری بسیار ضعیف به نام "بیاعتنا" با آن تنظیم مضحک و یا قرار دادن آن ورژن عجیب و غریب از ترانۀ "بغض" بهجای قراردادن اجرایی آکوستیک در انتهای آلبوم چه معنی دارد؟! تمام همکاران و همقطاران او در دنیا، وقتی به سن بالاتر میرسند بر روی اجرای کارهایشان بهخصوص در استودیو وسواس و تامل بیشتری به خرج میدهند ولی برای او برعکس
است! این چه اجراها و ضبطهای بیکیفیتی بود؟! مگر نه اینکه همین آلبومهاست که در تاریخ و کارنامۀ او میماند و نه کنسرتهای دبی و آنتالیا و پخش شدن کارهایش در کلابها ! // *** آهای آهای ترانهخون! دلبستۀ گیشه شدی تو هم تو این مکارۀ سکه، صداپیشه شدی «ایرج جنتی عطایی»
ترانه های ماندگار/خاطره های بیشمار