نمایش نسخه قابل چاپ
دختر تو کار ما نیس(sm74)نقل قول:
نوشته اصلی توسط free spirit [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ژوووون پسر(sm2)
دیگه ندارم همون هروز آپ میشه(sm2)عشق منه(sm19)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ArMz [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm2)
اولین درسی که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند صداقت است.
آقاي نتانياهو آبو بريز جايي كه ميسوزه!
مرگ بر اسراییل
خوب دوستان توافق شد (sm171) بزن لایک رو
ای اتفاق زیبا خورشید عالم ارا
مهر تو پرتو افشان بر این غریب تنها
ای دلربای عالم ای زیور خیالم
دل بسته ام به مهرت ویران مکن دلم را
گاهی که روی خود را در هم کشی به رویم
بر من دگر تمام است کار تمام دنیا
وقتی که مینشیند لبخند مهربانت
بر غنچه های سرخت غم میشود معما!
دیگر تو و من اکنون تمثیل مهر و ماهیم
خورشید اگر نباشد، مه میشود هویدا؟!
آغوش و شانه ی من چندیست گوشه گیرند
پیوسته داد خواهند از یار دیر پیدا
لبهای عاشق من در حال انجمادند
خونی به رگ ندارند تا بوسه های فردا
« فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر.....! فرصت شمار یارا!»
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
All time... every day... every minute
any place.. whit any body
Im alone
Im lonely boy …
یک جمع نشسته بودم بی‌حوصله بودم. مجله‌ای برداشتم ورق زدم،مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه عمودی
یکی گفت: بلند بگو
گفتم یک واژه‌ی سه حرفیه، از همه چیز برتر است
حاج آقا گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاج آقا پشت سر هم گفت: پول اگه نمی‌شه طلا، سکه
گفتم: حاج آقا اینها نمی‌شه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: حاج آقا بازم نمی‌شه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمی‌شه
دیدم ساکت شد
مادر بزرگ پیر گفت: عمر
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
محسن خندید و گفت: وام
یکی از آن میان بلند گفت: وقت
یکی گفت: آدم
دوباره یکی گفت: خدا
خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش ولی دریافتم، هرکس جدول زندگی خود را دارد، تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک واژه‌ی سه حرفی آن هم درست در نمی‌آید.
بـزرگــــــوار بـه خـــــود سختــــ مــی گیـــرد و حـقیـر بـه دیـگـــــران.
گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر چون ماه شبی میکشم از پنجره سر
افسوس که خورشید شدی تنگ غروب اندوه که مهتاب شدی وقت سحر