دیوث یه تعارف نکرد بیاین بریم بالا ، هی میگفت مهمون هست نیاین بالا ، باباش اومد اصرار و گیر که آقا بیاین بالا گفتم آقا وحید تعارف کردن ولی ما باس بریم ، یعنی مهدی و حسین رو داری به زور خودشونو کنترل میکردن
اصلا بعید بود از همیچین پدری همچین پسری (sm30)