لب کارون چه گل بارون
میخونم نغمه ی خوش لب کارون
نمایش نسخه قابل چاپ
لب کارون چه گل بارون
میخونم نغمه ی خوش لب کارون
نیاز من به او ، ورای خواستنه
نیاز جویبار ، به جاری بودنه
هیشکی تو دنیا نمیدونه شاید حال منو من غمگینم
پنجره شاهد بوده که یه عمره تنها کنار میشینم
من ، خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
تلخی روز و روزگار تار
خم نشدن تو فصل بی بهار
با تو فقط میشه که ساده طی کرد
گله ی بی مغز حصود و هی کرد ...
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن براید
پ.ن:اینو اصفهانی خونده.
دقیقه های بی تو
پرنده های خسته ن
آیینه های خالی
دروازه های بسته ن
جان ز تن درآید
دلم تنهاست... غمگینم...
همش حس میکنم دارم بدون عشق میمیرم
منو رسوای و این بار گناه
تو و تنهایی و آن چشم سیاه
هواتو کردم من حیرون تو این روزا هواتو کردم
دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم ...