میگه که
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که ما افتاده ایم اینجا میان جمع ... خل ها
جاخالی هاشو خودتون پر کنید !راحته
این خل ها مثلا
نمایش نسخه قابل چاپ
میگه که
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که ما افتاده ایم اینجا میان جمع ... خل ها
جاخالی هاشو خودتون پر کنید !راحته
این خل ها مثلا
در دياري که در او نيست کسي يار کسي
کاش يارب نيفتد به کسي کار کسي
«استاد شهريار»
جنايت, كشتن بي جوازه!
بوسيدن لبهاي معشوق از عبادت هاست…
بايد خدا اين را به دين داران بفهماند
سجاد دانشمند
در کافه اي نشسته ام
و نبض فنجان را ميگيرم
هنوز گرم است
گرمايش مرا به روزهايي مي بَرَد
که هنوز جوان بودم
هنوز عاشق بودم
روزهايي که در پياده رو قدم ميزدم
و به دنبال سطري مي گشتم
تا شعري نيمه تمام
از تو را تمام کنم
بعضي چيزها انگار
هيچ گاه تمامي ندارد
مثل مرگ باغچه
در چشمان باغبان پير
مثل پژمردن آخرين رز آبي
در دستان تو
مثل همان شعري که سالها نا تمام ماند
ميداني !
با مرگِ هر لحظه
تنها خاطره اي متولد ميشود
تا در سطوح ديگري از درد
ريشه هايش را
در جانت فرو کند
و آنوقت
مثل همين فنجان
به آرامي سرد ميشوي
و ضربانِ نَبْضَت
ديگر احساس نميشود…
شروين اعتمادي
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
بر خاک بخواب نازنين،تختي نيست.
آواره شدن ,حکايت سختي نيست.
از پاکي اشکهاي خود فهميدم .
لبخند هميشه راز خوشبختي نيست.
خاطرات،اين آدم کُشان خاموش
هيچوقت حرف حاليشان نيست
عاقبت
يک زنگ تلفن
يک آهنگ قديمي
يک صداي آشنا
يک شيشه ي عطر خالي …
همانند زخم خنجري
يا نه
شايد خود خنجري که لاي زخمي مانده باشد
قاتل مردي ميشود که مدتهاست
به تنهايي در انتظار دوباره ديدنت نشسته است .
” امير نويدکيا “
من به زيبا بودن فصل بعدي زندگيم
ايمان دارم...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم مي کند
منطق او، حتي از حماقت من هم احمقانه تر است.
احمد شاملو
سکوتم را بشکن
شکستن تلخ نيست
بد نيست
شيرين مي ماند
شکستن
درد ندارد
آرام آرام
رام مي کند
تسخير مي کند
درد هايم را
پس من را بشکن
که من شيشه ام
سردم
زمستانم.
سيد محمد حسين ميران
هرکه را هست خداوند به آيين خودش.
حميد صادقي مقدم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
امروز رفتم مرکز خون يه کيسه خون دادم
.
.
.
.
.
.
.
.
دو کيسه خون بِهم زدن، تا بِه هوش اومدم.
يارو گفت حيف نون ديگه اينورا پيدات نشه
توي آسانسور واساده بودم يه دُخــــتــَـــره هم اومَــد تــو !
اول ساکت بود ، بعد گفت : ...
.
.
.
.
.
.
چطوري ؟
گفتم : الـحـمـدلله
يه نگاهي به من کردو هندزفري شو جابجا کرد ، معلوم شد داره با تلفن حرف مي زنه
هيچي ديگه منم تسبيح رو از تو جـيـبـم در آوردم ادامـه دادم :
الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله
لطفا توجه کنيد . . .
.
.
.
.
.
مرسي که توجه کرديد
خيلي وقت بود کسي بهم توجه نکرده بود
ايشالله تو شادي هاتون جبران کنم .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
خدايا ديدي؟!؟
کلي باران فرستادي تا اين لکه ها
را از دلم بشويد
من که گفته بودم اينها لکه نيست
زخم است؟؟؟
صبر کن ديده زتو سير شود بعد برو
قلب من زخمي تقدير شود بعد برو
اندکي پاي تمناي دل من بنشين
شايد آن باعث تاخير شود بعد برو
از نمکدان لبم گر بچشي هم بد نيست
لب تو بلکه نمک گير شود بعد برو
من که در حبس تو هستم بگذار احساسم
با دو چشمان تو زنجير شود بعد برو
مثل باران به دلم بار که شايد روزي
خانه ي دل زتو تطهير شود بعد برو
طاقت رفتن تو نيست بيا کاري کن
که دل از دست تو دلگير شود بعد برو
زير خاکستر اين عشق دعا کن شايد
که وجودم همه تبخير شود بعد برو
اعظم حسن زاده
پنهان آمده بودم
هراسان رسيده بود…
چشمانش ميلرزيد
و دستانش خيسِ اشک…
شايد ميدانست
ولي بايد زبان خودم فاش ميکرد…
فردين راد
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
زنگ زدم خونه خواهرم،، خواهر زادم گوشيو برداشته ..
ميگم : سلام مامان هس؟
ميگه: آله
ميگم : گوشيو بده بهش
ميگه: نميتونه صحبت کنه داره گليه ميکنه .
ميگم : بابات چي؟
ميگه: اونم داله با پليسا که اومدن دله خونمون صحبت ميتونه .
ميگم : داداش رضات چي؟
ميگه: لفته بيمالستانا لو بگلده .
ميگم : بابا بزرگ چي؟
ميگه: اونم لفته پزش قانوني .
ميگم : چرا؟
ميگه: آخه من گم شدم .
ميگم : کجايي الان؟
ميگه: زيله تخت
دست بهم بزني جيغ ميزنم
.
.
.
چيزي نيست جزوه درسيمه يه ذره غريبي ميکنه !!
از يارو ميپرسن: تو از زنت ميترسي؟
ميگه:چرا بايد بترسم؟
لباسارو شستم
اتومو کردم
غذامو پختم
ظرفامو شستم
شيشه ها رو تميز کردم
زير بچه رو هم عوض کردم
اوني که کاراش مونده بايد بترسه!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نه تو فراموش ميشوي
و نه من
اين شهر همان شهر است
کافه ، نيمکت ،
پارک همان است
چيزي عوض نشده است …
بيا امروز دلتنگي را غافلگير کنيم .!
امير نويدکيا
حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد...
ميدهد دل را نفس آخر به سيل اضطراب
خانه آيينهاي داريم و مي گردد خراب
در محيط عشق تا سر درگريبان بردهايم
نيست چونگرداب رزقما بهغيرازپيچ وتاب
کاش با انديشه هستي نميپرداختيم
خواب ديگر شد غبار بينش از تعبير خواب
يک گرهوار از تعلق مانع وارستگيست
موج اينجا آبله درپاست از نقش حباب
بسمل شوقگلانداميست سر تا پاي من
ميتوانچونگلگرفتاز خنده زخمم گلاب
در محبت چهره زردي به دست آوردهام
زين گلستان کردهام برگ خزاني انتخاب
پيش روي اوکه آتش رنگ ميبازد ز شرم
آينه از سادهلوحي ميزند نقشي بر آب
در تماشاگاه بويگل نگه را بار نيست
آب ده چشم هوس اي شبنم از سير نقاب
تا بهکي بيکار باشد جوهر شمشير ناز
"گرچه ميدانم نگاهت فتنه است ما مخواب"
در دبستان تماشاي جمالت هر سحر
دارد از خط شعاعي مشق حيرت آفتاب
شور حشر انگيختدل از سعيخاکستر شدن
سوختچندانيکهسر تا پا نمک شد اينکباب
ناقصان را بيدل آسان نيست تعليمکمال
تا دمد يک دانه چندين آبرو ريزد سحاب
بيدل دهلوي
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]