○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Saber [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

ساسی و باقی یِ دوستان (sm10)




(sm27)

---

ديوث واستا واست دارم داستان س ک سى تعريف مى کنم(sm120)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط SaSan69 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

حداقل بهشون احترام بزاز!!!!

يادش بخير طهران ضلع شمال روسيه پست بودم ساعت يک تا پنج صبح، حوالى دو و نيم بود و منم تو خواب و بيدارى ديدم يکى داره مياد سمت کيوسک، ديدم ى پسر تپل و سفيد و خوشگل اومد پيشم گفت سرکار آب دارى بهم بدى آب مى خوام!!!!!

آقا منو برق گرفت وقتى دقت کردم ديدم چ آرايشى کرده و چ صداى سيوکسى داره!!

منم ردش کردم گفتم ن ندارم و اين حرفا، ديدم ول نمى کنه مى گه اب دارى بده ابتو بوخورم(sm77)

من گفتم الان گشتى مياد شر مى شه شاستى بى سيمى ک هميشه باطرى نداشتو فشار دادم گفتم ى مورد مشکوک رويت شده اونم ترسيد و نفرينم کرد و در رف(sm2)

---

حتما که احترام می ذارم (sm10)

من توی این شرایط نه بودم . شاید اگه منم باشم روی پدر بزرگِ اوست محمود هم سیخ کنم (sm176)

تعریف کن صبح میام می خونم (sm51)

ام شب حالم دستِ عمه مه ! (sm2)

- - بزنم شاید حالم بهتر بشه (sm155)

تا داستان های بعد خدانگهدار(sm27)

چی گفتم (sm2)

پدر بزرگِ اوست محمود (sm2)

پوستشو کندی از بس زدی دیوززز(sm50)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط SaSan69 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

تا داستان های بعد خدانگهدار(sm27)

---

(sm54)
















(sm2)