دلتنگی،
خوشه ی انگور سیاه است.
لگد کوبش کن
لگد کوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند،
مستت می کند اندوه...
شمس لنگرودی
نمایش نسخه قابل چاپ
دلتنگی،
خوشه ی انگور سیاه است.
لگد کوبش کن
لگد کوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند،
مستت می کند اندوه...
شمس لنگرودی
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمارآلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد...
باباطاهر
عشق از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است اما ، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست...
نادر ابراهیمی
شیفتگی آن است که چشمان زنی را دوست بدارید، بی آنکه رنگ آنرا بباد آورید..
گوته
مرا پرسی که چونی ؟چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پرخونم ، ای دوست
حدیث عاشقی بر من رها کن
تو لیلی شو که من مجنونم ای دوست
نظامی
عزیز تر از جانم
فقط منو یه زیر چشمی نگاه کن
تا من برات پر پر بزنم
من خراب اون چشای خمارت شدم
خراب اون را رفتنت
من دیوانه یا مجنون نیستم
من یه چیزی فرا تر از این هام
من نمی خوام تو با غریبه ها بخندی
اون خنده های قشنگت رو بزار برای من
آره من خود خواهم، من همینم
من فقط تو رو برای خودم میخام
""یه تف جالب از خودم""
شب و روزت همه بیدار که آید شاید ،
کور شد دیده بر این کوره ره شایدها
شاید - ای دل که مسیحا نفست آمد و رفت
باختی هستی خود بر سر می آیدها ...
حسین پناهی
اشتباه نکن
نه زیبایی تو
نه محبوبیت تو
مرا مجذوب خود نکرد
تنها،
آن هنگام که
روح زخمی مرا بوسیدی ، من عاشقت شدم....
شمس لنگرودی
هرشب که می خواهم بخوابم
میگویم
صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ
وانمود می کنم
هیچ دلتنگ نبودم....
صبح که بیدار میشوم
میگویم
شب با چمدانی بزرگ می آید
و دیگر ، نمیرود ...
کیکاووس یاکیده
تو را دوست میدارم
و با تو
دیگَرَم به بیداری این گسترهی خاموشُ آدمیانش نیاز نیست!
چرا که تو چهار فصل سرزمین منی:
سردتر از زمستان سقّز،
گرمتر از تابستان اهواز،
سبزتر از بهار لاهیجان،
و مطلّاتر از پاییزِ برگافکن چیچست!
"یغما گلرویی"