شب به خیر (sm127)(sm127)نقل قول:
نوشته اصلی توسط tandis_m [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمایش نسخه قابل چاپ
شب به خیر (sm127)(sm127)نقل قول:
نوشته اصلی توسط tandis_m [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
به جای گشتنِ خانه، لباس ها، خودمان
به سقف زل زده بودیم و گریه می کردیم
کلید گم شده بود و کسی نمی دانست
پس از خروج چگونه دوباره برگردیم؟!
پدر بلند شد و ایستاد، داد کشید:
«نمی رویم از اینجا، بدون شک، هرگز!»
برادرم دمِ در رفت و گفت: «من رفتم!»
بدون فکر به برگشت، بی خداحافظ
پدر نشست، بدون تظاهرِ به شکست
بدون خُرد شدن زیرِ بی ارادگی اش
پدر نشست و فرو رفت توی ترس افتاد
به فکر سستیِ بنیانِ خانوادگی اش
و مادرم تلفن کرد به برادرم و
سه بار گفت که «قبل از ناهار می آیی!»
چهار بار نمازش شکست، چون شک داشت
گذاشت لای درِ خانه، لنگه دمپایی
و مادرم تلفن کرد به برادرهاش
و مادرم تلفن کرد به عموهایم
به مادرم همه گفتند: «مطمئن باشد»
برادرم اس ام اس داد که «نمی آیم!»
و مادرم که به سختی جلوی اشکش را
گرفته بود تمامِ وسایلش را بست
و گفت که «چه نیازی به آمدن داریم؟!»
پدر بلند شد و داد زد سرش... و نشست
پدر نشست ولی غرق شد میان خودش
به هیچ چیز به جز «هیچ» پایبند نبود
تمام عمر کمک خواست از خودش، از... از...
کسی نیامد، شاید صدا بلند نبود
به روی کلّ جهان بسته ام اتاقم را
دلم خوش است به یک مشت شعرِ توی کمد
به من چه آخرِ این داستانِ تکراری
کلید پیدا شد، یا که تا ابد گم شد...
فاطمه اختصاری
(sm50)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Malware [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm120)
اینجوری نگو(sm74)
(sm120)نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirana [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نه من رو بردن دکتر ! دکتره گفت متاسفم! ببریدش بذارید همینجوری زندگی کنه!
جدی میگم (sm120) آدم تا وقتی دستش به هیچ کجا بند نیست اینطوری میگه... صبر کن به زورم که شده زنشون بدن 1ماه بعد بپرس خب حالا نظرت درباره ازدواح و زندگی مشترک چیه ببین چی میگن (sm98) واللا (sm70)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Malware [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm50)
دکتر گـ*ـه خورده (sm120) اونی که باید بیاد، وقتی بالاخره بیاد تو زندگیت تازه میفهمی زندگی یعنی چینقل قول:
نوشته اصلی توسط Shahin [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
صب با صدای آیفون پستچی که مدارکی که باهاش بری کارای خدمتت رو انجام بدی آورده باشه بیدار نشی صلوات (sm50)
(sm120)
بالاخره راهیه که باید رفت (sm74) همون روز خیلی نزدیکه خخخ (sm2)(sm51)نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirana [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]