تام هنکس نیستم اما این رول باید بمونه ...
نمایش نسخه قابل چاپ
تام هنکس نیستم اما این رول باید بمونه ...
مادرم همیشه می گفت: می تونی خیلی چیزا رو در مورد یه نفر با نگاه کردن به کفشاش بفهمی. اینکه کجا میره؟ کجا بوده؟(sm81) (sm50)
Forrest Gump
خداوند انشالله همه مان را آدم کند ...(sm27)
(sm50)
به بچه هامون چی بگیم (sm81)(sm81)(sm81)(sm81)(sm81)هیچ گوهی نخوردیم(sm81)(sm81)(sm81)(sm81)
(sm242)امشب میخورم صدتا قسم
زندگی میگن برای زنده هاس اما خدایا ... (sm50)
چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت
دنبال هر امروز و فردا گذشت
دل میگه باز فردا رو از نو بساز
ای دل غافل دیگه از ما گذشت
(sm50)
(sm74)(sm50)
یه شبی
بی تو
تو دفترچه قلبم
اونجا که
آخر عشق و سرگذشته
زیر اسم خودمون
واست نوشتم
که راست میگی اون گذشته ها گذشته
(sm50)(sm169)
حالا قصه هاشو مستا توی میخونه ها میگن
اما اون همیشه مستو توی اونجا راه نمی دن
(sm50)
شعر مرغ سحر، گفتگویی میان شاعر و مرغی در قفس است. هر دو مایوس و نا امید. شاعر از بلبل پربسته می خواهد از کنج قفس بیرون آید و نغمه بسراید اما مرغ محبوس به جای نغمه آزادی، آه و ناله سر می دهد تا آنجا که شاعر که بیش از پیش نا امید شده و داغ دلش هم تازه تر، به تنگ می آید و از او می خواهد که بس کند و شرح هجران، کوتاه.
نه تنها هیچ اثری از این گفتگوی دلخراش و فضای تیره ای که در ذهن می سازد در تنظیم بابک امینی نیست بلکه ارکستر درست عکس این فضا را ترسیم می کند و خواننده هم به نظر نمی رسد به بیان محتوای ترانه کمکی کرده باشد.
همه خوانندگانی که مرغ سحر خوانده اند به این نکته توجه داشته اند که در این ترانه دو بار راوی عوض می شود و این تغییر راوی باید با تغییر لحن تداعی شود. اما به نظر می رسد گوگوش این نکته را کاملا نادیده گرفته و در بیان روایی او، تغییر لحنی شنیده نمی شود. گویی گوگوش بیشتر مشغول زمزمه با خود است تا با "مرغ سحر".
مث نارنگی نباش که تا انگشت بهت خورد لخت بشی
مث پرتقال باش که واسه لخت کردنت چاقو بکشن :|
بی تو اما.....
به چه حالی من از آن کوچه گذشتم........
(sm50)
باید فکری کنیمنقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
امیر بیا مارو رهبری کن یه ارتش بزنیم
بریزیم تو خیابونا(sm120)
به اونجا نمیکشه من در میرم شاید بقیه فرو کردن(sm120)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] (sm120)
باید خایه کش کرد اونو و همه شونو(sm120)
اوباما فرمان کنار گذاشتن تحریم های ایران را صادر کرد
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم
کز نفس تو دم به دم، میشنویم بوی جان ... (sm50)
(sm2) سیروان
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Gsshop [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm2)
(sm50)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm19)(sm127)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
راز جوون موندن بهروز چیه لامصب ! 38 سالشه انگار پسر 18 ساله است ماشالله (sm178)
- (sm50)
Stone cold دمی چه زوری میزنه تحریرای ادل بزنه (sm120)
ولی کار خوبی شده (sm50)
تهران من از تو هیچ نمی خواهم، جز تکه پاره های گریبانم
نوستالژیای مرگ مکرر را تزریق کن دوباره پریشانم...
(sm50)
تهران دلت همیشه غبارآلود، رویای سنگ خیز تو وهم آلود
پهلوی پهنه های تو خون آلود، پس یا بمیر یا که بمیرانم
من زخمی از توام تو چرا زخمی، ابرو شکسته خسته پر از اخمی
ای پایتخت بخت چه سرسختی؟! انکار کن بگو که نمی دانم...
(sm50)
ای شهر شحنه خیز چه مشکوکی، چه کافه های خلوت متروکی
گردوی سرنوشت چرا پوکی؟ .... از روز و روزگار گریزانم...
(sm50)
(sm2) به نکته ظریفی اشاره کردینقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
آلبوم Adele بیستم نوامبر (sm50) (sm1)
من و این سزمین بی شاعر
من و این کوچه های یاغی کش
من واین باتلاق بی لبخند
من و این موسم اقاقی کش
دی پنجاه و هشت بی آبی
دی پنجاه وهشت بی نانی
بادی از مرقد پدر واشد
پسری شد به نام ویرانی
دی پنجاه وهشت خورشیدی
دی پنجاه و هشت تبعیدی
اشکی از چشمهای مادر ریخت
پسری شد به نام نومیدی
پدرم دعوی خدایی کرد
مادرم تن به لن ترانی داد
خونی از شرمگاه مادر رفت
ببر مازندران به خاک افتاد
پدرم همت مضاعف کرد
که جهنم شود بهشت من
من به این خاک تیره پرت شدم
تف و لعنت به سر نوشت من
همه مستراح های جهان
پرشد از فضله و جناب پدر
پرتمان کرد مثل یک مدفوع
وسط کوچه های بابلسر
که خودم را چنین شکست دهم
که خودم را چنین مچاله کنم
پشت دیوارهای پی در پی
قرص و افیون به خود اماله کنم
پرتمان کرد توی این دنیا
تا به این آب و دانه خوش باشیم
توی این سگ سرای بی قانون
به جماع شبانه خوش باشیم
پرتمان کرد توی این دنیا
تا به انکار خود بپردازیم
غزل اولی تمام شود
غزل دیگری بیاغازیم
پرتمان کرد توی این دنیا
تاپی کیسه دوختن باشیم
همه در حال سوختن باشند
ما پی خود فروختن باشیم
پرتمان کرد توی این دنیا
تاسرو همسری درست کنیم
چون پدر بیرقی بیفرازیم
پسر دیگری درست کنیم
لای لایی بخواب دلبندم
که شبیه پدر بزرگ شوی
هرکجا گله ایست چوپان و
هرکجا بره ایست گرگ شوی
لای لایی بخواب دلبندم
هیچ راهی به هیچ جایی نیست
آسمان را نوشتم و دیدم
که درآن جز مگس خدایی نیست
لای لایی بخواب شورش جان
این قفس خانه نیست زندان است
مچل باغ بی درخت نباش
خانه از پای بست ویران است
اشتباه من و تو هم این بود
که در این باتلاق گل کردیم
حرفهای کبوترانه زدیم
بین مشتی کلاغ گل کردیم
لای لایی بخواب دلبندم
توسر و همسری درست نکن
بیرقت را به دست خود بنواز
پسر دیگری درست نکن
لای لایی بخواب شورش جان
جمعه را شنبه ای نمی اید
دل به این سـکس نیمه کاره نبند
پهلوان پنبه ای نمی آید
یاغی
استاد لاغر فرمودن (sm120)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نیکول (sm50)
دو صندلیی قرینه، میز، هوای شرجی، مه، باران
و این نشست غمانگیزیست، کنار ساحل هرمزگان
که تو نشستهای و عمدن، به کیف چرم خودت مشغول
کمی نه دورتر از کیفت نشستهاند دو تا فنجان
یکی برای خودم از آن نگاه ارمنیات ودکا
یکی برای شما قهوه چه فرق میکند این با آن
- شما از این که نمی نوشید ؟- نه خیر حضرت آقا! من؟
- « چقدر مضحک و بی ربط است سوالهای من از ایشان»
نگاه مخفی او در من نگاه ممتد من در او
سکوت رد و بدل می شد در آن دیالوگ بی پایان
چه می شد آه اگر دستش به دست من بخورد حتا
خراش ناخن او می شد بهانهای که به هر عنوان-
[ ]
بگیرم و بجَوَم او را چنان پلنگ که آهو را
محاصره کنماش در خود بگیرماش به سرِ دندان
کشان کشان ببرم او را میان شهر بیندازم
ببندماش به درختی خشک درست در وسط میدان
دو گوشوارهی گوشش را به شاخههاش بیاویزم
و دکمه دکمه بگیرم پوست از آن گلابیِ آویزان
[ ]
به خود می آیم و میبینم که از مربع قبل از این
زبان و نحو غزل برگشت و از « گلابی آویزان»-
به بعد هرچه که میخواهم نمیشد این که ملاقاتی
دوباره راه بیندازم کنار ساحل هرمزگان
[ ]
دو صندلیی قرینه، میز، هوای شرجی و شاعر که...
بدون خانم پشت میز نشستهاست در این باران
رستمبگلو (sm2)
(sm50)
استاد دارن به راه خلاف کشیده میشن (sm2)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]