ای نور هر دو دیده بی تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم ... (sm50)
نمایش نسخه قابل چاپ
ای نور هر دو دیده بی تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم ... (sm50)
ای شش جهت ز نورت چون آیینه است شش رو
ای روی تو خجسته از تو کجا گریزم ... (sm50)
گر بندم از بصر را ور بکسلم نظر را
از دل نه ای گسسته ... (sm50)
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد ... (sm50)
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد ... (sm50)
صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده میگفت
نازنینان را مه جبینان را وفا نباشد ... (sm50)
اگر که با این دل حزین تو عهد بستی
حبیب من با رقیب من چرا نشستی
چرا دلم را عزیز من از کینه خستی ... (sm50)
بیا در برم از وفا یک شب ای مه نخشب
تازه کن عهدی که برشکستی ... (sm50)
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
باشد که چو روز آید بر وی گذرت افتد ... (sm50)
یکی این کسخلو از برق بکشه(sm2)