حقیقتش امروز حوصله ی خودمم ندارم ...
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش ...
علیرضا آذر
3000 تا صفحه اومدیم که بخدونیم و دلشاد کنیم ، اما ...
ما دلمون سخت تر گرفت ...
دم همه رفقا گرم که میان میگن و میگیم و میخندیم تا ...
همین رفاقتی که اینجاست رو عشقه ...
فدا همه عشقیا (sm127)