موهای یک زن خلق نشده برای پوشانده شدن....
یا برای بازشدن درباد....
یاجلب نظر و یا برای به دنبال کشیدن نگاه....
موهای یک زن خلق شده برای عشقش که بنشیند شانه اش کند و دیوانه شود....
عطر موهای یک زن فراموش شدنی نیست....
نمایش نسخه قابل چاپ
موهای یک زن خلق نشده برای پوشانده شدن....
یا برای بازشدن درباد....
یاجلب نظر و یا برای به دنبال کشیدن نگاه....
موهای یک زن خلق شده برای عشقش که بنشیند شانه اش کند و دیوانه شود....
عطر موهای یک زن فراموش شدنی نیست....
میـان ایـن همـه مهمــان،
چقـدر تنهــایـم!
وقتـی،
در بیــن ایــن همـه کفــش،
کفـش هـای تــو،
نیســت . . .
"ناصر رعیت نواز"
دنیای من بدون حضورت جهنم است
یک خواب وحشت آور با زجر توأم است
.
دور از تو خُرد می شوم هر بار بین شهر
می بینم عاشقانه دو تا دست در هم است
.
زل میزنم به عکس تو و ابر می شوم
هر شب بساط گریه برایم فراهم است
.
از حال و روز خویش نگفتم به هیچ کس
در من هزار حرف نگفته مجسم است
.
محتاج کرده بی تو مرا دست سرنوشت
وقتی که جای دست تو در دست من کم است
.
اصلا خیال کن همه دنیا برای من
وقتی ندارمت همه اش پوچ و مبهم است
.
شعرم به سر رسید و کماکان کلاغ ما...
"دنیای من بدون حضورت جهنم است "
دل به دلم که ندادی. پا به پایم که نیامدی. دست در دستم که نگذاشتی. سر به سرم هم نگذار که قولش را به بیابان دادم.
آخ آخ آخ آخ
عـشقت بـاشه..
جـنگل بـاشه..
چـادر بـاشه ...
سیـب زمـینی کـبابی؛
چـای هـم بـاشه . . .
هـیزم هـم بـاشه .....
صـدای بـاد
لا بـه لای بـرگ درخـت ها بـاشه
هـوای سرد ...
یـه رود خـونه هـم
اون طرف تـر در جـریـان بـاشه ....
مـن دیـگه صحبتی نـدارم . . .
جـایـی در دلـم بـرای کـیـنـه و نـفـریـن نـگـذاشـتـه ام
بـه دلـم گـفـتـه ام بـا تـمـام شـکـسـتـگـی ات فـرامـوش نـکـن ایـن را کـه:
"روزی شـادی اش آرزویـت بـود"
باز خواب تو را دیدم ؛
“با همان خنده ی مهربان و زیباتر از گل سرخ تو”
باز هم همان حس آرامش کنار تو بودن من را فرا گرفته است….
می بینی چه قدر راحت به رویای تو قناعت کرده ام !
ای چشـــــم تو چشــــــم چشــــــــم عالم را چشــــــم
من چشـــــــــم ندیده ام چو چشــــــــم تو بچشم
چشمم زمیان چشم چشــــــــــــــم تو گزید...
این چشم چه چشمیست ؟چه چشمیست؟چه چشــــــــم؟!!
منننن...همانم كه تصورش را هم نميكردي
ب وسعت غرور چشمانم...
و ب سرماي قلب يخ زده ام...سردتر از هميشه
و هرگز نخواهي فهميد ژرفاي رضايت درونم را...
تو بگو غرور...من بهاي كسب تجربه ميخوانمش
و چقدر اين بي خيالي را دوست دارم در حصار تنهايي روحم آنگاه كه تو مرا بي معرفت ميخواني
گفتم "سلام"
شنيد كه "من عاشق توام"
قربان هرچه آدم تحصيل كرده ست...
(sm10)(sm10)
بیدار شو به دنیا سلام کن...نفسی عميق بکش...
هوا مال ماست...آرامش...مهربانی...لبخن ...اميد...زندگی مال ماست...!
وقتی لبخند روی لبهايت مي شکفد!!!عاشقانه سر سجاده دلت بگو خـــــــــــــدايا شکر...
که هميشه پناه مایی و اين همه نعمت را برای ما آفريده اى...
هـــــــــــزاران هزار مرتبه شکر
صبحتون بخیر و شادی روزتون سرشار از عشق الهی
ای سرسپرده با ماه
ای ماه شب فروزم
ای تابیده بر دلم نور
خورشید پر فروغم
صبحت پراز خنده باد
صبحت بخیر و شادی
ﺻﺒﺢ، ﭼﻮﻥ ﺧﻮﻧﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺩﺭ ﺭﮒ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﻭﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ من ﺳﺮﺷاﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﺍﻭﺕ. ﻫﻮﺍﯼ ﺭﻗﯿﻖ ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺒﺢ ﻟﺒﺮﯾﺰ، ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﺷﺮﺍﻗﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺑﯿﺎﻣﯿﺰ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻠﯿﻆ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺟﺎﻥ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮﻡ....
هوای صبح را
از همه سو نفس می کشم.
دستی بر شاخساران بلند نیایش
و دستی به هیاهوی روزی
و دغدغه نان،
لابه لای دقایق رها ساخته ام.
پروردگارا!
با اولین قدم هایم بر جاده های صبح،
نامت را عاشقانه زمزمه می کنم.
کوله بار تمنایم خالی است
و موج سخاوت تو، همچنان جاری.
نمی ایستم از حرکت
تا باران مهربانی ات نایستد.
سپاس و ستایش از آن توست که
با چنگ خورشید در پرده شب زده ای،
و صبح را ...
چون جلوه جبروت خویش ،
بر عالم گسترده ای.... امیدوارم آنچه بر دلت جاریست و بر فکرت باقی ،برایت روایت شود..
هر صبح گلدانی خالیست
و هر گلدان را گلی واجب
و امروز هم مثل همیشه
وجود نازنین تو
گل گلدان من است...
سلام زیبا ترین گل خدا...
صبحت بخیر
ﺑﯿﺒﯿـــﻦ ! ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺸﻦ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻦ؛
ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯽ ﭼﻘﺪ ﺩﻭﺳِﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﯾﮑﯽ ﺍﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺳَﻮﺍﯼِ ﺗﻮ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ
عشق یعنی تو
زندگی یعنی وجود تو
صفا یعنی لبخند تو
بهشت یعنی نشستن کنار تو
شیرین تر از عسل یعنی سخن تو
با صفاتر از بهار یعنی نگاه تو
برکت یعنی داشتن تو
بی خیال شدن از دنیا یعنی بودن تو دنیای تو
عاشق تر از فرهاد کوه کن یعنی عاشق تو که دل از همه کند
شیـریـن تـر از ایـن رابـطه جـایـی نتـوان دیـد
وقتـی کـ میـان مـن و تـو هـی شکـراب اسـت..
یـه روزایـی دلـمـونـو دادیـم یـه شـبـی شـکـسـتـه شـو پـسـمـون دادن...
یـه روزایـی یـه چـیـزایـی دیـدیـم کـه از توو داغـونـمـون کـرد...
یـه شـبـایـی بـه یـاد خـاطـره هـامـون خوابـمـون بـرد تـا بـه امـیـد رویـاهـامـون بـیـدار شـیـم...
یـه شـبـایـی خـاطـرهـا بـود امـا نـه امـیـدی بـود نـه رویـایــی...
یـه روزی ...یـه شـبـی.. دلـمـونـو بـد شـکـسـتن...از هـمـه ی ایـن روزا و شـبـا هـم بـگـذرم امـا...
از دلـــــــــــــم نـمـیـگـذرم ...
موهای یک زن خلق نشده برای پوشانده شدن....
یا برای بازشدن درباد....
یاجلب نظر و یا برای به دنبال کشیدن نگاه....
موهای یک زن خلق شده برای عشقش که بنشیند شانه اش کند و دیوانه شود....
عطر موهای یک زن فراموش شدنی نیست....
میـان ایـن همـه مهمــان،
چقـدر تنهــایـم!
وقتـی،
در بیــن ایــن همـه کفــش،
کفـش هـای تــو،
نیســت . . .
"ناصر رعیت نواز"
دنیای من بدون حضورت جهنم است
یک خواب وحشت آور با زجر توأم است
.
دور از تو خُرد می شوم هر بار بین شهر
می بینم عاشقانه دو تا دست در هم است
.
زل میزنم به عکس تو و ابر می شوم
هر شب بساط گریه برایم فراهم است
.
از حال و روز خویش نگفتم به هیچ کس
در من هزار حرف نگفته مجسم است
.
محتاج کرده بی تو مرا دست سرنوشت
وقتی که جای دست تو در دست من کم است
.
اصلا خیال کن همه دنیا برای من
وقتی ندارمت همه اش پوچ و مبهم است
.
شعرم به سر رسید و کماکان کلاغ ما...
"دنیای من بدون حضورت جهنم است "
دل به دلم که ندادی. پا به پایم که نیامدی. دست در دستم که نگذاشتی. سر به سرم هم نگذار که قولش را به بیابان دادم.
آخ آخ آخ آخ
عـشقت بـاشه..
جـنگل بـاشه..
چـادر بـاشه ...
سیـب زمـینی کـبابی؛
چـای هـم بـاشه . . .
هـیزم هـم بـاشه .....
صـدای بـاد
لا بـه لای بـرگ درخـت ها بـاشه
هـوای سرد ...
یـه رود خـونه هـم
اون طرف تـر در جـریـان بـاشه ....
مـن دیـگه صحبتی نـدارم . . .
جـایـی در دلـم بـرای کـیـنـه و نـفـریـن نـگـذاشـتـه ام
بـه دلـم گـفـتـه ام بـا تـمـام شـکـسـتـگـی ات فـرامـوش نـکـن ایـن را کـه:
"روزی شـادی اش آرزویـت بـود"
باز خواب تو را دیدم ؛
“با همان خنده ی مهربان و زیباتر از گل سرخ تو”
باز هم همان حس آرامش کنار تو بودن من را فرا گرفته است….
می بینی چه قدر راحت به رویای تو قناعت کرده ام !
ای چشـــــم تو چشــــــم چشــــــــم عالم را چشــــــم
من چشـــــــــم ندیده ام چو چشــــــــم تو بچشم
چشمم زمیان چشم چشــــــــــــــم تو گزید...
این چشم چه چشمیست ؟چه چشمیست؟چه چشــــــــم؟!!
منننن...همانم كه تصورش را هم نميكردي
ب وسعت غرور چشمانم...
و ب سرماي قلب يخ زده ام...سردتر از هميشه
و هرگز نخواهي فهميد ژرفاي رضايت درونم را...
تو بگو غرور...من بهاي كسب تجربه ميخوانمش
و چقدر اين بي خيالي را دوست دارم در حصار تنهايي روحم آنگاه كه تو مرا بي معرفت ميخواني
گفتم "سلام"
شنيد كه "من عاشق توام"
قربان هرچه آدم تحصيل كرده ست...
عزیز حتما برو پیش یه دکتر،شما بدجوری عاشقی،اصن رد کردی (sm178)(sm178)(sm178)(sm178)
میـان ایـن همـه مهمــان،
چقـدر تنهــایـم!
وقتـی،
در بیــن ایــن همـه کفــش،
کفـش هـای تــو،
نیســت . . .
"ناصر رعیت نواز"
دنیای من بدون حضورت جهنم است
یک خواب وحشت آور با زجر توأم است
.
دور از تو خُرد می شوم هر بار بین شهر
می بینم عاشقانه دو تا دست در هم است
.
زل میزنم به عکس تو و ابر می شوم
هر شب بساط گریه برایم فراهم است
.
از حال و روز خویش نگفتم به هیچ کس
در من هزار حرف نگفته مجسم است
.
محتاج کرده بی تو مرا دست سرنوشت
وقتی که جای دست تو در دست من کم است
.
اصلا خیال کن همه دنیا برای من
وقتی ندارمت همه اش پوچ و مبهم است
.
شعرم به سر رسید و کماکان کلاغ ما...
"دنیای من بدون حضورت جهنم است "
دل به دلم که ندادی. پا به پایم که نیامدی. دست در دستم که نگذاشتی. سر به سرم هم نگذار که قولش را به بیابان دادم.
آخ آخ آخ آخ
عـشقت بـاشه..
جـنگل بـاشه..
چـادر بـاشه ...
سیـب زمـینی کـبابی؛
چـای هـم بـاشه . . .
هـیزم هـم بـاشه .....
صـدای بـاد
لا بـه لای بـرگ درخـت ها بـاشه
هـوای سرد ...
یـه رود خـونه هـم
اون طرف تـر در جـریـان بـاشه ....
مـن دیـگه صحبتی نـدارم . . .
جـایـی در دلـم بـرای کـیـنـه و نـفـریـن نـگـذاشـتـه ام
بـه دلـم گـفـتـه ام بـا تـمـام شـکـسـتـگـی ات فـرامـوش نـکـن ایـن را کـه:
"روزی شـادی اش آرزویـت بـود"
باز خواب تو را دیدم ؛
“با همان خنده ی مهربان و زیباتر از گل سرخ تو”
باز هم همان حس آرامش کنار تو بودن من را فرا گرفته است….
می بینی چه قدر راحت به رویای تو قناعت کرده ام !
ای چشـــــم تو چشــــــم چشــــــــم عالم را چشــــــم
من چشـــــــــم ندیده ام چو چشــــــــم تو بچشم
چشمم زمیان چشم چشــــــــــــــم تو گزید...
این چشم چه چشمیست ؟چه چشمیست؟چه چشــــــــم؟!!
منننن...همانم كه تصورش را هم نميكردي
ب وسعت غرور چشمانم...
و ب سرماي قلب يخ زده ام...سردتر از هميشه
و هرگز نخواهي فهميد ژرفاي رضايت درونم را...
تو بگو غرور...من بهاي كسب تجربه ميخوانمش
و چقدر اين بي خيالي را دوست دارم در حصار تنهايي روحم آنگاه كه تو مرا بي معرفت ميخواني
گفتم "سلام"
شنيد كه "من عاشق توام"
قربان هرچه آدم تحصيل كرده ست...