به عمش اهانت کن (sm70)نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirana [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمایش نسخه قابل چاپ
به عمش اهانت کن (sm70)نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirana [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
شب بخیر گلم (sm59)نقل قول:
نوشته اصلی توسط ehsansalehi [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
پوریا جونم چرا پیداش نیست (sm127)
شبت شکلاتینقل قول:
نوشته اصلی توسط ehsansalehi [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اصلا مهم نیست که چه روز بدی داشتی (sm165)
عادت میکنی ، عادی میشه برات
شاید تا ساعاتی دیگه بیاد(sm120)نقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
bحث در کلاس بالا گرفته بود ؛
استاد نام دانشجویان را یک به یک میخواند تا کاردستی هایی که درست کرده بودند را جلوی تخته سیاه (همون تخت سبز که آخرشم نفهمیدم چرا بهش میگن سیاه) کلاس ببرند و به همکلاسی هایشان نشان دهند ؛
ولی هیچکدام ، کاردستی مطلوبی نساخته بودند که بتوانند به بقیه نشان دهند و خجالت میکشیدند ؛
استاد نیز مدام آنها را سرزنش میکرد ؛
ناگهان دختری سراسیمه درب کلاس را باز کرد و گفت :
استاد ببخشید دیر کردیم ؛
استاد نگاهی به دخترک کرد و گفت :
حالا که دیر آمدی ، لااقل تو بیا و مال خودتو نشون بده ، اینا که هیچکدوم روشون نشد ؛
دخترک با اعتماد به سقف کاذب جلوی کلاس ایستاد و ناگهان «م.مه‌های» خود را بیرون انداخت...!!!( روایت است سایز م.مه ها از سایز کله استاد بزرگ تر بوده) :)
استاد خودکارش را در *** خود فرو برد و فریاد زد : نه... نه... نه...
تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم کرد ؛
دانشجویان نیز از شدت خنده دچار بیماریهای از قبیل : شب ادراری مزمن ، اسکیزو شله زرد ، غدد فوق کلیوی و سندروم کس مخی گشتند ؛
اما هیچگاه هیچکس نفهمید که آن م.مه ها ، کاردستی دوست پسر آن دختر بود ...
کلید اسرار - این قسمت
(قضاوت عجولانه)
پوریا جونم خودش آمار بگیره عالمه ، کسی نمیتونه آمارشو در بیاره مگه اینکه خودش آمار بده (sm70)نقل قول:
نوشته اصلی توسط MaMaTiR [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]نقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
عمه ـشُ... (sm3)
نمیدونم هنوز تردید دارم
که بارونیت باشم یا شالت باشم
چقدر به هم میومدیم من و تو
اگه میشد که رنگ سالت باشم
من از خدامه لااقل بزاری
که روزی چند دفعه دورت بگردم
اخه ببین چه جوری عاشقم که
تموم شهرو عاشق تو کردم
عاشقت شدم من عاشقت شدم من
عاشقت شدم من عاشقت شدم من
تقدیم با یک دنیا عشق به شیخ
شیخ ببین هنوزم همونم
به یادتم نفس