-
منم موسیقیه متن لحظه هات
اگه زندگیت یه فیلم بر اساس واقعیته
با دلت بهم گوش کن زندگی تپش وسط سینته
نه غریبه ام نه سرکرده
من عیناً تکرار میشم بازم اگه زمان برگرده
منم موسیقی متن لحظه هات
اگه زندگیت یه فیلم بر اساس واقعیته
با دلت بهم گوش کن زندگی تپش وسط سینته
نه غریبه ام نه سرکرده
من عینا تکرار میشم بازم اگه زمان برگرده
نه پشیمونم نه شرمنده
منم هذیون یه دنیای تب کرده
من دنیامو خودم آفریدم
زمانشم طول می کشه تا آخرین در
من یعنی اولین تولد تا آخرین مرگ
من یعنی اولین جوونه تا آخرین برگ
آه اونی که مغز هست وسط کله اش
میبینه منو وقتی که صفحه برگشته
اونی که مغز هست وسط کله اش
میبینه منو وقتی که صفحه برگشت
اونم که بی مغزه بگو بهش که
پیدام می کنه توی عمق فکر بچه اش
بذار راکت بمونن بذار بهم پشت کنن
من انتخاب کردم که درد بکشم و رشد کنم
حتی تو زمستون مثل سرو سبز و تازه
زندگی تو شهر رخ من ماهی
انداختنم زندان که بکشنم پایین
همه میگفتن باید ساخت آره باید ساخت
از منو زندگیم فیلم اینا رو گفتم که بدونی
تو رستمی تو یه شاهنامه خالی
ما با هم فرق داریم من یاغی ام و تو
یه نون به نرخ روز خور جاکشی مثل بقیه
من اندیشه ام توی مد من زندگیم تو هر لحظه ام
هم مسیر بوده و هم مقصد
خوش به حال اونکه باهام موند و درکم کرد
وای به حال اونکه گرگ بود
ترسید از تحقیر و ترکم کرد
من امشب می خوابم ده سال قبل صبح پا میشم
و می نویسم زد زد، تو که باز تولید می کی
همون فرهنگ ت…خمی رو که من قربانیشم
نه محدودم به زمان و مکان
حل میشم وسط حماقت عوام
تو خوشحالی از اینکه یه روز میمیرم
در حالی که هر روز تولدمه توی مغز آدما
مخ تو ریشه اس من یه ایده ام
جوونه می زنم توت باورم کن
کافیه بری تو فکر تو سکوت
تا ساخته شم از نو
می خوای صفحه بشم بچرخم
یا رنگ بشم نقش ببندم روی دیوار
انگشت اشارم روی کلته
چون ریشه مشکل اینجاست
من ساکن همین ریشه ام
از اینجا نمیرم هیچ وقت
به من میگن هیپ هاپ
-
Thirty Seconds to Mars - End of All Days (sm50)
-
سوختم از داغ ناپیدای دل ... (sm81)
-
امروز مثل روز قبل بعد کار
ناخواسته زدم تو بندر فرار
غروب تو بغض مثل بچگیام
وفتی نگار میرسید به آخر قطار
کشتی ها اومدنو رفتن
ولی کشتیه من نمیندازه لنگر
تو کدوم اقیانوس پنهونه
میونه کدوم آبها زندونه
دوباره رفتم دوباره رو
انداختم زیر اندازه پاره رو
بلندیه بوقه آخرین کشتی
بیدار کرد تو آسمون اولین ستاره رو
که روشن شد آسمونه لاغر
یکم معنی داد این انتظاره یاوه رو
ریشه اعتصاب آب کرده بود شاید
که فراموش کرده بود انتظاره ساقه رو
تونیستی آبم گلیه
تمومه آفتابم گلیه
بیداری این روزا خواب تلخیه
نیستی تمام خوابم گلیه
کودکیه نابم گلی
دستای سابیده به تابم گلی
نفسمو راحت میدزدن اما
نیستی صدای هاپ هاپم گلیه
اقیانوسم مرد کشتی کجایی
بندرم بازار فروش کلک شد
رخ نشون بده د لعنتی چوبت
ترکه ی شک شد
باورم فلک شد
اگه نیای امشب وسط دریام
با اینکه سرده میلرزه دستام
اقیانوسم مرد کشتی کجایی
آهای عابر منم پامه
زنجیر این ساحل رو به روم آبه
پشت سرم خاکه
گیرم وسط ترسم اینه میمیرم وسط
وقتی میای دل من دل شهر دل بندر
میگیرن واست
عمری اسیرم لعنت به دریا
کشتی ندارم لعنت به سرما
این روزا شلوغه اما بی فروغ
شاید که خود کشتی هم دروغه
منو تو باید یاد بگیریم شنا
هرچند که این دریای کوچیک بزرگه
بیا کشتیه هم باشیم عابر
بیا باهم بشیم مسافر
دستای من حاضرین پارو بشین
چشم من میشی ناخدای من
آهای سینه سکان من میشی؟
راه زیادی مونده تا خدای من
اگه نیای امشب وسط دریام
تموم راهومیرم با دستام
بیا کشتیه هم باشیم عابر
بیا باهم بشیم مسافر
اقیانوسم مرد کشتی کجایی
بندرم بازار فروش کلک شد
رخ نشون بده د لعنتی چوبت
ترکه ی شک شد
باورم فلک شد
اگه نیای امشب وسط دریام
با اینکه سرده میلرزه دستام
اقیانوسم مُرد کشتی کجایی
(sm50)
-
-
هیچی خواستم بگم این حالت نمایش عکسو چطور برگردونم به حالت 7
زدم گوگل درست شد
-
غم دنیای چه سنجد با دل من
از آن غم های بی دنیا به من ده ... (sm74)
-
گدایان همت شاهانه دارند
تو آن بی زیوز زیبا به من ده ... (sm74)
-
-
دوتا دستی که آرنجت از آفتاب میزنه دم
زانو هات رفیق چونتن نگار
یه ترسی از جهان به قدر این جهان
همیشه یه اتلو گیره تو گلوگاه گلو شک
بلیط دیدن منظرست یه عینک خاکستری نیازه
طلای آفتابو مثل خاک
کجای جهانه یار کدوماست
بیارش طبیعتو طبیعت جنگ میکنن
وقتی سینه هات پیرهنتو تنگ میکنن
هزارتا شاعر منتظرن
قلم بزنن تو پیچو خم زلفت قدم بزنن
نفست نفسمو تنگ میکنه
حاله بدت حال منو بد میکنه
تو پیدا ترین راه گمراهیامی
تو اعتیاده ترک معتادیامی
اصلی ترین دلیل گستاخیامی
زخم رو صورت جغرافیامی
تو بهترین نقاش نقشی نگار
روی تن جهان من پخشی نگار
منم شاعرم تو مخلوق من خالقم
زندگیه تو تو دست قلم منه
نوشتمت از دیشب پونزده ساله میگذره که نوزاد بودی
فراری دادمت از شهری که کودک نداشت
مگه من خواستم آوردی منو
اوووه تا کجا بردی منو
تبر کوره سر میاوردی؟
میمردی یه خانوم ازم در میاوردی؟
من چیم کمتر از سیندرلاست
چی میشد لنگه ی کفشم توی قصرکی جا میموند
دستام با یه دستی تو قصه یکی میشد
تو یه لنگه از خودت جاگذاشتی سیندرلا
تو رویای کودکی بازی کن با سرما
چشم گذاشت دررو نمیدونمت
شاید بدخط نوشتمت نمیخوننت
دلیل خلق تو پیچیدست واسه خودم
چه میدونم شاید تو یه طرحی از خود من
همین پیچیدگی باعث شده بپیچونمت
قصه ی تو قصه خاکه
بهای لگد مال شدن امیده به گله
میون این همه مژده گونی بگیر که خوابن
یه عمرو راه رفتن رو پنجه های پا نصیبته
کلی راه نصیبته یه خشخش برگ مزاحم
میتونه مرگ بشه دلیل تنفرت از پاییز همینه
دلیل عشقت به شب تاریک همینه
تو اگه نوزی مردی
قصه ی تو قصه ی باده
تو اگه نوزی مردی
(sm50)