افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت ... (sm81)
نمایش نسخه قابل چاپ
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت ... (sm81)
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت ... (sm81)
زین آتش نهفته که در سینه ی من است
خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت ... (sm81)
آسوده بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت ... (sm81)
آن روز شوغ ساغر می خرمن بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت ... (sm81)
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه ها که دامن آخرزمان گرفت ... (sm81)
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت ... (sm81)
فرصت نگر که فتنه چو در عالم اوفتاد
صوفی به جام می زد و وز غم کران گرفت ... (sm81)
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت ... (sm81)
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تو الان چند وقته کلا دانشگاه انصراف دادی؟؟ (sm120)