دانیال اینو (sm81)(sm81)(sm81)(sm81)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمایش نسخه قابل چاپ
دانیال اینو (sm81)(sm81)(sm81)(sm81)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ سینه اش ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺩﯾﺪﻥ ﺻﺪﺍ ﻣﭻ ﻣﭻ ﻣﯿﺎﺩ ﺩﯾﺪﻥ pou ﺩﺍﺷﺘﻪ ممه ميخورده
روباه میره پیش خدا میگه؛
خدایا چرا انقدر منو حیله گر و دروغگو افریدی؟
خدا میگه؛
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نا شکر نباش تو هنوز دخترا رو ندیدی...
ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﭘﺴﺮﺍ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﻪ ﺗﺎﺯﻩ
ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﺩﻭﻣﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﺮﻭﺱ:
.
.
.
.
ژوووووووووووون
ﺍﻣﺸﺐ چهﺑﮑﻦ ﺑﮑﻨیﻪ
.
.
.
.
.
.
ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ دخترا:
.
.
.
.
.
وای چقد رمانس
چقد بهم میان چه عاشقونس
ﺍﺯ ﺑﺤﺚ ﻣﻤﻪ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺧﺪﺍﻭﮐﯿﻠﯽ ﭼﺮﺍ ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ؟ ﮐﺴﺨﻮﻟﯿﻢ؟؟؟؟؟؟
ﺑﺤﺚ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ(sm174)
پادشاهي تصمیم گرفت براي پسرش همسري اختيار كند. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند. او همه دخترها را جمع کرد و به هر کدام «بذر کوچکی» داد و گفت: طی سه ماه آینده هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد. دختران دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو، اما او گفت: «نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو!». روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند، سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید. آنگاه رو به همه گفت : قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود،اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد اما از آنجا كه مـــمـــه هاي آن دختر سايز مناسبي نداشت پادشاه دختركي را كه سايـــز ممه هايش ٨٥ بود را انتخاب كرد و اينگونه سايز ممه بر راستگويي چيره شد
چند وخت پیش رفتم خون بدم
خانوم پرستار پرسید:
آخرین باری که سک|س داشتی کی بود؟؟
گفتم: وختی که بربری 25 تومن بود -__-
پرستار اشک تو چشاش جمع شد و گفت:در بیار بخورم،چقد زجر کشیدی مرررررد :'((((((
دیوثا به پرستارا احترام بذارید :))))))
بابابزرگم میگفت:
هروقت از کسی چیزی خواستی
زل بزن تو چشاش بهش بگو حتمأ قبول میکنه
دیروز زل زدم تو چشای یه دختره گفتم:میخام بکنمت-__-
دیگه نفهمیدم چیشد،چشامو باز کردم تا خایه تو گچ بودم
شانس ک|یری من دختره جودوکار بوده:0
اصن ب حرف قدیمیا اصن توجه نکنید،ببندید به ک|یرتون
با هزار ترس و بهانه دستمو گذاشتم رو ممه دوس دخدرم گفتم:
ضربان قلبت چطوریه؟؟سالمه؟؟
اون دیوثم نامردی نکرد دستشو گذاشت رو کی|رم دید راست میشه گفت:
قلبم همیشه براش تیر میکشه ^__^
ینی میخوام بگم هستن دخدرای باهوشی که قلب مارو در قلب خود جا میدن :)))))))))))
این نامه رو لیلا فقط بخونه!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لیلا ممه میخوام :((((((((