سه تا برادر می خواستن مرغداری بزنن
یکی شون لجباز بوده
بهش می گن: تو شریک نیستی!
میگه: به ارواح عمه اگه شریکم نکنین پرورش روباه میزنم بغلش
نمایش نسخه قابل چاپ
سه تا برادر می خواستن مرغداری بزنن
یکی شون لجباز بوده
بهش می گن: تو شریک نیستی!
میگه: به ارواح عمه اگه شریکم نکنین پرورش روباه میزنم بغلش
با دوستم رفته بودیم یخچال بخریم، فروشنده میگفت
این یخچال ببر که سنسور داره.
دوستم گفت من خودم در یخچال
باز باشه تذکر میدم
پارسال مانتو بدون دکمه مد بود
امسال دکمه بدون مانتو
تو چندین مغازه من رفتم به دکمه ها یه تیکه مانتو وصل بود
این چه وضعیه
شباهت زندگي من و انیشتين در اينه که
هر دو بچگيهامون خنگ بوديم ولي خب
من تو بزرگسالی موضعم رو حفظ کردم
اون نامرد رفیق نیمه راه بود
تنها جایی که فرصت دادن جبران کنم
امتحان ورزش بود.که باید مثل خرگوش میدویدم
ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺣﻀﺎﻧﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ :
ﻗﺎﺿﯽ : ﺧﺐ ﺧﺎﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﺑﮕﯿﺪ؟؟؟؟
ﺯﻥ : ﺑﭽﻪ ﺍﺯ ﺷﮑﻢ ﻣﻦ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﻪ !
ﻗﺎﺿﯽ: ﺁﻗﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﮕﯿﺪ؟؟؟
ﻣﺮﺩ : ﺁﻗﺎﯼ ﻗﺎﺿﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻤﺎ ﯾﻪ ﺳﮑﻪ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﯾﺪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ،
ﯾﻪ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﺷﻤﺎﺱ ﯾﺎ ﻣﺎﻝ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ؟؟
ﻗﺎﺿﯽ
ﺍﯼ ﺗﻮ ﻗﺒﺮ ﭘﺪﺭﺕ
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ...
ﺑﭽﻪ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ،
ﺧﺘﻢ ﺟﻠﺴﻪ
خنده ی دخترای خارجی :
یه ذره لپا سرخ میشه بعدشم ساکت میشن ..
خنده ی دخترای ایرانی ..
ههههههه
رکوع
سجده
قیام
بهم خوردن موها ااا
گریه
در اخر هم جیغ میزنه میگه : وااااای جیشم ریخت...
لامصب اونقدی که تو کارای من گره هست
تو فرش شفقی تبریز نیست
ب دوست دخترم میگم شیشه ماشینو دودی کردم تو اصلا دیده نمیشه
میگه من نمیخورمش !
مگه شیشه دودی رو میخورن!؟
بچه که بودم با خواهر و برادرم تو یه اتاق خوابیده بودیم، نصفه شبی بابام از خواب بیدارم کرد و گفت چقدر سرفه می کنی بیا دارو بخور،
منم دارو خوردم و خوابیدم. صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم که خواهرم از تب و سرفه حال نداره.