ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من
ای حسرت روزهای شیرین در من
بی مهریِ انسانِ معاصر در توست
تنهاییِ انسانِ نخستین در من ... (sm50)
نمایش نسخه قابل چاپ
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من
ای حسرت روزهای شیرین در من
بی مهریِ انسانِ معاصر در توست
تنهاییِ انسانِ نخستین در من ... (sm50)
یار آمد باز آمد باز آمد یار آمد باز آمد
یار آمد باز یار آمد باز آمد ... (sm50)
Setamgar.....
بخت آینه ندارم که در او مینگری
خاک بازار نیارزد که بر او میگذری ... (sm50)
من چنان عاشق رویت که ز خود بی خبرم
تو چنان فتنه ی خویشی که ز ما بی خبری ... (sm50)
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کنی و جان بین که چون همی سپرم ... (sm50)
چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنقشه زار شود تربتم چو درگذرم ... (sm50)
بر آستان مرادت گشاده ام در چشم
که یک نظر فکنی خود فکندی از نظرم ... (sm50)
چه شکر گویمت ای خیلی غم عفاک الله
که روز بیکسی روزی آخر نمیروی ز سرم ... (sm50)
غلام مردم چشمم که با سیاه دلی
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم ... (sm81)