خود آسمونه ، خود آسمونه ... (sm50)
نمایش نسخه قابل چاپ
خود آسمونه ، خود آسمونه ... (sm50)
تو دنیای سردم ... (sm50)
به تو فکر کردن عجب حالی داره ... (sm50)
چون بوم بر خرابه ی دنیا نشستهایم
اهل زمانه را به تماشا نشستهایم
بر این سرای ماتم و در این دیار رنج
بیخود امید بسته و بیجا نشستهایم
ما را غم خزان و نشاط بهار نیست
آسوده همچو خار به صحرا نشستهایم
گر دست ما ز دامن مقصود ، کوته است
از پا فتادهایم ، نه از پا نشستهایم
تا هیچ منتظر نگذاریم مرگ را
ما رخت خویش بسته ، مهیا نشستهایم
یک دم ز موج حادثه ایمن نبودهایم
چون ساحلیم و بر لب دریا نشستهایم
از عمر ، جز ملال ندیدم وَ همچنان
چشم امید بسته به فردا نشستهایم
آتش به جان و خنده به لب در بساط دهر
چون شمعِ نیم مرده چه زیبا نشستهایم
ای گل ! بر این نوای غمانگیز ما ببخش
کز عالمی بریده و تنها نشستهایم
تا همچو ماهتاب بیایی به بام قصر
مانند سایه در دل شبها نشستهایم
تا با هزار ناز کنی یک نظر به ما
ما یک دل و هزار تمنا نشستهایم
چون مرغِ پر شکسته ، فریدون ! به کنج غم
سر زیر پر کشیده ، شکیبا نشستهایم ... (sm50)
فریدون مشیری ...
hi
good sleep ma fans
چرا دجال نمیاد ... (sm172)
به همسری که ندارم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود...
Conjuring و Neon Deon
اون چیزی که ازشون انتظار میرفت نبود ولی خوب بود و ارزش یه بار دیدن رو داشت . مقوا نبودن همین جای خوشحالی داره ...
فکر و ذکرم چشای اون بودن... (sm50)
(sm81)