-
برای آنان كه بايد
شبيه جايی باشيد تا در شما آرام بگيرند
به چيزی فكر نكنند
نفس تازه كنند...
جای دنج يار باشيد و رفيق خوب...
شبيه بالكنی باشيد كه تنها نقطه ای از خانه است كه می شود در آن نشست و ماه را ديد،
شبيه آن نيمكتی باشيد كه در انتهای پارک زير درخت شاهتوت سايه ای بزرگ دارد و سنگفرش های پارک به آنجا راهی ندارند،
شبيه يک خانه قديمی باشيد، كه نمای آجريش را پيچک سبزی پوشانده و در انتهای يك بن بست در سكوتی عجيب است انگار نه انگار كه در شهر است...
خلاصه برای بعضی ها گوشه دنجشان باشید...
-
جانم
ما هر روز در رفت و آمديم
مى دانى كه
حواس لعنتى آدم كه دست خودش نيست
كه بشود نگهش داشت
چنان گره خورده به يك تو
كه هر روز بايد تا ته نا كجا آباد
رفت و برگشت
جان عزيزت بيا و درستش كن
حواسم پرت تو كه مى شود
نباشى
از هر درد بى درمانى بدتر است
-
رو کلمه ی دوست دارم رمز گذاشته بودیم. مثلا جلو جمع وقتی نمی شد بگه دوسم داره میگفت هوا چقد گرمه...
از این دیوونه بازیایی که هر کی به یه شکل تو رابطه اش داره...
شاید وقتی باهم تو دانشگاه بودیم روزی صدبار گرمش میشد!
حتی یادمه یبار برف میومد و باهاش قهر بودم با فاصله از هم راه می رفتیم، وسط خیابون داد زد گفت ای خدا خودت شاهدی میبینی که چقد گرمه...
همه کسایی که دور و برمون بودن با تعجب نگاش کردن فقط من بودم که بهش گفتم منم گرممه !
-
برای زن خوب بودن الزاماً نباید مطیع باشی ، ضعیف و تحت الحمایه .
یک ماشین همه کاره برای جلب مردت ، نباید آخر صف باشی و پشت سر ،نباید کم رنگ ، منفعل ، غمگین ، آرام و افسرده باشی و نباید پشت پرده پنهان باشی . نباید مظلوم و بی زبون باشی ...
برای یک زن خوب بودن باید تصمیم گیرنده باشی .
مشاور ، سخنور و با مطالعه باشی .
نه پشت مرد باش و نه رو در روی او ، کنارش باش و مستقل!
باید عقایدت را با شهامت بیان کنی . مدیر باشی .
محکم و با اراده ، پر رنگ و کلیدی ، فعال و با نشاط ، شیرین سخن و خوش بیان . پر از امید و شور باش...
زن باش به معنای کامل کلمه ، تا ببینی که بهترینی و لایق بهترینها .
-
بُزرگوار ،
من واسه این احساسِ محبّت و ارادَت و عاشقیّت ،
دنبالِ اونیَم که یِهو وسطِ خیابون بزنه کنار ،بگم :
« عزیزم الان وقتِ نگه داشتنه؟»
بگه خانوم جان اونوَر خیابون اون گاریو میبینی باقالی داره؟
بگم: «خب آره ..»
بگه: «حیف نیست وقتی هم من هستم ،
هم تو،
هم وقت،نَریم و با مُحتویاتِ گاری آشنا نشیم..؟ »
یا مثلاً یکی که بِجا "بِیبی" و "باربی" و "عشقم" و "مای لاو" ،
یه طوری اسمَمو مُحکم بگه انگار اگه شُل بگه از اعتِبار اسمَم کم میشه ..
اونی که اسمِ رَفتن بیارَم بزنه پُشت دَستم ، بگه: «حقشو نداری..»
حالا این رفتنه میخواد رفتنی باشه
که یعنی بِرم و نَیام ..
یا تا سرِ کوچه ..
این جور عِشقا شاید از دور یعنی انگار عاشق نیستن،
ولی از نَزدیک قطعاً خیلی عاشقَن ..
اینجور عِشقا بیریاست..
غَش نداره بینِ عشق بازیاشون ..
من دنبالِ عاشقیّتِ بی غَل و غَشَم..
نه حسّای پر از زَرق و بَرق که قیمتِ غَذایی که تو فِلان رستوران سِفارش میدن،
دوز مهر ومحبّت و ارادت و توجّهشونو نشون میده..
حالا با این اوصاف،
هستی که باشَم آقاجان؟؟
-
گذشتهای که حالمان را گرفته است
آیندهای که حالی برای رسیدنش نداریم
و حالی که حالمان را به هم میزند !
چه زندگی خوبی !
-
پیش آمده هیچ وقت
پیشانی ات بلند باشد
بختت بلند تر؟
و مردی بلند بلند
بگوید "دوستت دارم"!؟
باید پیش آمده باشد
تا خیال نکنی
زن بودنت
بر باد های بیابان شده شاید
پیش آمده باید باشد
تا انتقام خودت را
از خودت نگیری
و به خوردِ خودت ندهی بیخود
که چه بهتر که "می توانم زن تنهای مستقلی باشم"!
و هیچ زنی
پای این دروغ را امضا نمی کند
مگر آنکه
پیش نیامده باشد!
هر روز فراموش مي كنم كه رفت كه نيست
كه ندارمش ...
خودم را سرگرم مي كنم با كار، با كتاب، با موسيقي.
شب ؛
اما همه چيزش فرق مي كند
جاي خالي اش عميق
تير مي كشد!
-
عمریاست
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم:
باشد برای روز مبادا!
اما
در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد!
-
به زندگی فکر کن !
ولی برای زندگی غصه نخور
دیدن حقیقت است ،
ولی درست دیدن، فضلیت .
ادب خرجی ندارد ،
ولی همه چیز را میخرد .
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش ،
شاید فردایی نباشد
شاید فردایی باشد ! اما عزیزی نباشد...
-
بالاخره یه روز به سطحی از پختگی میرسی که با هر تعریف و تمجید و هر لبخند معناداری دلت نمیلرزه!
یه روز یاد میگیری کسی که قراره بره رو جوری بدرقه نکنی که یه عضو از وجودت رو با خودش ببره.
یاد میگیری با واقعیات زندگی و اتفاقات تلخ و شیرینی که برات میفته راحتتر کنار بیای، قبول کنی و تو خودت مچاله نشی.
بالاخره یه روز میرسه که واسه حرف مردم زندگی نکنی و حتی درمورد زندگی دیگران نظریه صادر نکنی.
یه روز که خودت رو دوست داشتهباشی؛
میرسه روزی که روحت رو آزاد کنی
از بند همه چیز و همه کس!
بالاخره اون روز میرسه ...