والا منم الان گیج و بی حسم و توان ادامه ندارم (sm120)
اما واسه حرف اخر
کجای حرف تو منافاتی داره با این جمله؟؟
اگر بحث وجودی بخوایم بکنیم تا عامل نباشه وجود هر محرک درونی بی معنیه چون عملا چیزی نیست که بخواد نسبت بهش واکشی هم داشته باشه
پس اول یه عامل باید باشه تا اون محرک درونی به قول تو نقشش معلوم بشه اصن
اما بعدش این که صرف وجود عامل مهمه یا نه خب منم مخالف تو نیستم! عامل یه جرقست فقط که لازمه تغییره اما این که تاثیر بذاره رو تو یا نه بستگی به خودت داره
آینه ات دانی چرا غمّاز نیست؟! / زانکه زنگار از رُخش ممتاز نیست
من اگه با این همه عاملی که میبینم تغییر نیمکنم چون از درون خرابم! تموم شد رفت....