-
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
عصر امروز پیش از سخنرانی انتخاباتی دکتر حسن روحانی کاندیدای انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری حامیان خوزستانی در ورزشگاه تختی در دمای 42 درجه حضور یافتند. در این مراسم هواداران دکتر روحانی با در دست داشتن پلاکارت های با مضمون «خوزستان یک کلام، روحانی و سلام»، «برای ایران، برای اسلام، دکتر حسن روحانی»، «آری، به اتفاق جهان می توان گرفت» و «ما که هوا نداریم، هنوز هواتو داریم» به استقبال وی رفتند.
-
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
-
یکی نیست به اینا خلق بگه این سال به 12 ماه به شهرها نمیان با ملت یه صحبت کنن چرا اینا الان اومدن دارن اینجوری خودشون را هلاک میکنن.
تهران کم مونده منفجر بشه.(sm25)
-
-
-
1 فایل پیوست
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
-
دلنوشتهای انتخاباتی
مهدی تدینی/ مترجم آثار جامعه شناسی
ساعت دو بامداد 26 بهمن 899، همان شبی که میرحسین موسوی بازداشت شد، در خانهام بازداشت شدم؛ درست به همان شکلی که یک تروریست بینالمللی را بازداشت میکنند. اما اتهام من نه بمبگذاری بود و نه آدمکشی. اتهامم افکارم و کارهای نظریام بود. مردانی که شمارشان از دستم خارج شده بود، مرا در خانه دستبند زده بودند و گوشهگوشۀ خانه را در پی آثار جرم زیر و رو میکردند. ساعت سه و نیم بامداد بود که مأموری مرا با چشمبند در راهروی زندان اوین به سلولی انفرادی رساند. در که پشت سرم بسته شد، چشمبند را برداشتم. سلولی با دیوارهای کرم رنگ و چراغی زرد... آن شب برای من آغاز درگیریای بود که تا تابستان 94 طول کشید. زمستان 92 قاضی دادگاه انقلاب در پنج دقیقه، بدون آنکه وکیلی داشته باشم و بدون آنکه در آن پنج دقیقه حتا سر بلند کند و نگاهم کند، مرا به چهار سال زندان محکوم کرد و سرانجام سال 93 و 94 را تا نیمه در زندان اوین گذراندم. وقتی زندان بودم دو تا از کتابهایم منتشر شد: کتاب «جنبشهای فاشیستی» و کتاب «فاشیسم و کاپیتالیسم» و در تمام روزهای زندان روزی بیش از 12 ساعت میخواندم و مینوشتم و ترجمه میکردم. از میان آن همه خاطره، فقط به یکی از آنها اشاره میکنم. در بند هشت اوین بودم. بند هشت، بند سیاسی نیست، بلکه بیشترِ زندانیان اتهامات مالی دارند (کلاهبرداری و جعل و مانند اینها) و حدوداً یک سوم زندانیهای این بند هم اتباع خارجی بودند. بیشترشان سیاهپوستان آفریقایی بودند؛ قاچاقچیانی که در ایران بازداشت شده بودند و شمار زیادی هم دزدان دریایی سومالی بودند. من را به این دلیل فرستاده بودند که زندانیان سیاسی در کل زندان پراکنده باشند. در زندان چیزی هست به اسم «هواخوری اجباری»؛ در ساعت هواخوری اجباری همۀ زندانیها الزاماً باید به حیاط زندان بروند. در سرمای زمستان 93، در ساعت هواخوری اجباری، در حیاط زندان روزنامه پهن میکردم، روی زمین مینشستم و همانجا میخواندم و مینوشتم و گاه کتاب «اندیشۀ تاریخیِ» متفکری آلمانی را ترجمه میکردم. گاهی که سرم را بلند میکردم، دور تا دورم زندانیان سومالیایی را میدیدم که سیگار میکشیدند و وقتی باد میزد خاکستر سیگارشان بر روی کتابم میریخت. در آن لحظهها فقط یک واژه در ذهنم دنگدنگ میکرد: «چرا؟» چرا من باید اینجا باشم؟ چرا در کشور خودم باید در زندان، در میان دزدان دریایی، در سرمای زمستان، روی زمین بنشینم و در این شرایط سخت بخوانم و بنویسم؟
از این چرا بگذریم... چند روز دیگر انتخابات است. در این جهان هیچ چیزی ارزشمندتر از آزادی نیست. آزادی جوهر هنر است. هنرمند برای آزادی به هنر پناه میبرد. در کشور ما آزادی قطرهچکانی است. در این قطرههای ناچیز نمیتوان تنی به آب زد، اما با همین قطرهها میتوان گلدان کوچکی را سبز نگاه داشت. برای سبز نگهداشتن همین گلدان کوچک «ناگزیریم» رأی دهیم. در انتخاباتی که در اصل انتصابات است و در حقیقت تنها انتخاب میان بد و بدتر است. لحظههای زندان که یک نمونهاش را تعریف کردم، برایم ارزشمندند، چون بهای آزادیخواهی است.
من برای اینکه همین چند قطره آب بر گلدان کوچکم بچکد به روحانی رأی میدهم.
پینوشت: هیچگاه فراموش نکنیم که هموطنانمان به هر کس رأی بدهند عزیزند. همدیگر را فارغ از عقایدمان دوست بداریم. «مهر» در نهایت پیروز است. «مهر» درمان دردهاست
-
1 فایل پیوست
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
-
کارمن مرتبط با پژوهشه من با دستگاهی کار میکنم که برای پژوهش دانشگاه ها در برخی رشته ها حیاتی و خود دستگاه هم گرون هست. حدود 18 دستگاه هم در سراسر کشور هست. در سال 91 در دولت دهم بخاطر تحریما و بی مدیریتی دولت وقت 14 دستگاه از اینها از کار افتاد . در سال 93 با حمایت دولت با صرف هزینه زیاد اکثر این دستگاه دوباره راه اندازی شد.در سال 91 برای ماده اولیه اش هر صد لیتری تا 32میلیون تومان هم رفته بود تازه چون وارداتی بود به ایران نمیدادند که موجب از کار افتادن دستگاه ها شد.الان همان صد لیتری را 9 میلیون میگیریم.
حالا تو خود حدیث مفصل خوان... از بی انصافی ها
-
عالی (sm2)
تظاهر به شیک بودن و گول زدن ملت نادان ..
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]