بهونه جدید پسرا:
عـــــــزیزم بیرون اسید میپاشن،بریم خونه:|||
نمایش نسخه قابل چاپ
بهونه جدید پسرا:
عـــــــزیزم بیرون اسید میپاشن،بریم خونه:|||
ﺁﻫﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺻﺒﺤﺎ ﻣﯿﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﻧﺪﻩ ﭼﭗ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺩﻧﺪﻩ ﯼ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﯾﺪ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺗﺮﻣﺰ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺎﻻﺱ (sm59)
ﭼﺮﺍ ﺩﺳﺖ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻮﺳﯿﺪ؟
......
......
.....
.....
.....
.....
.....
.....
....
ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ : ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ .
ﻣﺮﺩ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ : ﭼﻮﻥ ﺯﻥ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺧﺪﺍﺳﺖ .
ﻣﺮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ : ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
خدا خر را افرید و گفت: تو بار خواهی برد از زمانی که افتاب بدمد تا شب و 50 سال عمر خواهی کرد
خر گفت:میخواهم خر باشم اما فقط بیست سال عمرکنم....خدا پذیرفت.
خدا سگ را افرید و گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی شد و هرچه دادند خواهی خورد و سی سال عمر میکنی.
سگ گفت :میخواهم سگ باشم اما سی سال زیاد است 15سال برایم کافیست...خدا پذیرفت.
خدا میمون را افرید و گفت: تو مدام از شاخه ای به شاخه ای میپری و 20 سال عمر میکنی. میمون گفت میخواهم میمون باشم اما 10سال عمر کافیست........
وخدا انسان رو افرید و گفت: تو اشرف مخلوقاتی سرور تمام زمین و 20 سال عمر میکنی
انسان گفت: می خواهم انسان باشم اما ان سی سالی که خر نخواست ...پانزده سالی که سگ نخواست و ده سالی که میمون نخواست به من بده...
واینچنین شد که ما فقط بیست سال مثل ادم زندگی میکنیم. بعد ازدواج میکنیم و سی سال مثل خر کار میکنیم و پانزده سال نگهبان خونه و بچه هامون میشیم و اخرش هم مثل میمون از خونه دختر به خونه پسر و از خونه پسر به خونه دختر میدویم....این بود سرنوشتی که از خدا میخواستیم!!!!!!
میدونی عشق یعنی چی؟
ینی وقتی عصبانی میشه بذارى هرچی دوست داره بگه وداد بزنه . وقتی اروم شد برى کنارش بشینى ودستاشو بگیرى توچشاش با مهربونی زل بزنى ، آروم با موهاش بازی کنی ونوازشش کنی و بگى عزیزم
.
.
.
.
زنگ زدم الان ازتیمارستان میرسن چند دقیقه طاقت بیار!!
والا ديگه چقد تحمل !!!!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
سگه قند لره رو میخوره، لره میگه: چخه، سگه پاچشو میگیره لره میترسه میگه: به ارواح بابام واسه قند نیست، دندونات خراب ميشه گلم(sm120)
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ : ﺑﺎﺑﺎ ! ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ
ﯾﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ ﺑﮑﻨﻪ، ﻣﻦ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟
ﭘﺪﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ
ﻧﮑﻦ !
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﮔﻪ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﭼﯽ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﺐ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﺶ .
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﺪ، ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﮐﺘﺶ
ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺑﺎ ﺳﻼﻡ . ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺎﺭ
ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ . ﻟﻄﻔﺎً ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﮑﻦ !
ﭘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺧﺘﺮ
ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﮔﻮﻩ ﺧﻮﺭﯾﺶ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ ...
کسانی که در جمع میگوزند ، به مراتب قابل تحمل ترند از کسانی که در جمع گوزگوز میکنند...
انصافأ جمله از ظرافت ها زوایای پنهان زیادی برخوردار بود(sm172)
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند
او دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟!!
زاهد گفت: مال تو کجاست؟!
جهانگرد گفت: مال من تو شرتمه
زاهد گفت: مادر ج|نده اینجا محلتون نیستآ، میگیرم کیونت میذارما!
و اینگونه ، داستان به گا رفت ! پند و اندرزی هم در کار نیست