اوس محمود دگه کیه؟(sm30)
نمایش نسخه قابل چاپ
اوس محمود دگه کیه؟(sm30)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SaSan69 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm77)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اها مموتی عن تر خومون(sm3)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saber [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm27)
(sm27)
قصه هر چیز خوری(sm74)
مرغ ارزوم اسیر شده(sm50)
ای به داد من رسیده(sm50)
دوری برای من شده عادت....(sm50)
به پیش درد عظیم دلم خجل مانده(sm172)
تو غبار ائینه موردم(sm50)
کوله بار غم روی دوشم گم شده توی شهر نشونم(sm50)
توی شهری که پناه داده به من
شاه پرکای بی غزل مرثیه گوی عاشقان(sm50)
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست(sm50)
من غروبی نا امیدم
- (sm50)
چهره ام سرخورده از خویش است
من مغرور دشمن شاد
نمیترسم من از بخشش که اینک سر که اینک جان
لباس کهنه تن را بسوزانو حیاطم ده
نقاب از چهره ام بردار به ائینه نشانم ده
سکوتم بدتر از مرگ است بمیرانم زبانم ده
شبم از هر چی شبه سیاه تر
رو دلم زخم هزار تا خنجره
- (sm50)
عجب بیهوده تکراریست دنیا(sm27)
هر کسی هم نفسم شد دست اخر قفسم شد(sm28)
- (sm50)
بخواب ای مهربان ای يار
بخواب ای كشتهء بيدار
بخواب ای خفتهء گلگون
بخواب ای غوطه ور در خون
سكوت سرخ خاك تو
صدای نينوا دارد
در اين دم كرده گورستان
تگرگ مرگ مي بارد
به سوك تو در اين مقتل
كدامين مويه و شيون
سكوت يأس در خانه
هجوم مرگ در برزن
تمام سينه ها عريان
تمام چهره ها خونين
تمام دست ها خالي
تمام چشم ها غمگين
به خاك مسلخ افتادند
در اين صحراي خونباران
برادرها جدا از هم
پدرها بی پسرهاشان
تو ای تن خفتهء گمنام
بخواب اكنون كه بسياري
لا لا لا لا ، لا لا لا لا
بخواب آري كه بيداري
در اين ويرانه خاك تو
كه شد يك باره چون صحرا
به يادت باغ مي سازند
برادرهای فرداها
به سوگ تو در اين مقتل
كدامين مويه و شيون
سكوت خشم در خانه
هجوم مرگ در برزن
با چشمها
با چشمها
ز حیرتِ این صبحِ نابجای
خشکیده بر دریچهی خورشیدِ چارتاق
بر تارکِ سپیدهی این روزِ پابهزای،
دستانِ بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.
فریاد برکشیدم:
«ــ اینک
چراغ معجزه
مَردُم!
تشخیصِ نیمشب را از فجر
در چشمهای کوردلیتان
سویی به جای اگر
ماندهست آنقدر،
تا
از
کیسهتان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمانِ شب
پروازِ آفتاب را !
با گوشهای ناشنواییتان
این طُرفه بشنوید:
در نیمپردهی شب
آوازِ آفتاب را!»
«ــ دیدیم
(گفتند خلق، نیمی)
پروازِ روشنش را. آری!»
نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند:
«ــ با گوشِ جان شنیدیم
آوازِ روشنش را!»
باری
من با دهانِ حیرت گفتم:
«ــ ای یاوه
یاوه
یاوه،
خلایق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر میکنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تایبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی!»
□
هر گاوگَندچاله دهانی
آتشفشانِ روشنِ خشمی شد:
«ــ این گول بین که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل میطلبد.»
توفانِ خندهها…
«ــ خورشید را گذاشته،
میخواهد
با اتکا به ساعتِ شماطهدارِ خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند
که شب
از نیمه نیز برنگذشتهست.»
توفانِ خندهها…
من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیرِ آتش در جانم
پیچید.
سرتاسرِ وجودِ مرا
گویی
چیزی به هم فشرد
تا قطرهیی به تفتگیِ خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخیِ تمامیِ دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتِشان بود
احساسِ واقعیتِشان بود.
با نور و گرمیاش
مفهومِ بیریای رفاقت بود
با تابناکیاش
مفهومِ بیفریبِ صداقت بود.
□
(ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتا
با نانِ خشکِشان. ــ
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.)
□
افسوس!
آفتاب
مفهومِ بیدریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتابگونهیی
آنان را
اینگونه
دل
فریفته بودند!
□
ای کاش میتوانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش میتوانستم
ــ یک لحظه میتوانستم ای کاش ــ
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گردِ حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
میتوانستم!
- (sm50)
(sm50)
دین دیرین دیرینگ دینگ(sm50)
هر کی صبونه میخواد بیاد بشینه بخوره، فقط بره دسشو بشوره (sm87)
(sm81)
من زندهام به رنج ...نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saber [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
و مهم نیست ،نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saber [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
چندشنبه است ...
نَسَخ (sm50)
- (sm2)
کسی از خطر خبر نداره؟
خیلی وقته نیستش (sm50)
(sm50)
شمالی گفتی و شعر یادم اومد مثل شیرین که بود فرهادم اومد
بلند گفتم آهای مردم چه سادن یه باری رو دوش فریادم اومد
(sm50)
بدون فردا دیگه آزادی داریم
هزارتا ده به ده آبادی داریم
(sm50)