اگه یه پیامبر جدید هم بخواد واسه ایرونی ها بیاد،
نه لازمه شتر از لای کوه بکشه بیرون نه با عصا دریای خزر رو نصفه کنه،
همین که قیمت ها رو برگردونه به شش ماه قبل، ملت بهش ایمان میارن:))))
نمایش نسخه قابل چاپ
اگه یه پیامبر جدید هم بخواد واسه ایرونی ها بیاد،
نه لازمه شتر از لای کوه بکشه بیرون نه با عصا دریای خزر رو نصفه کنه،
همین که قیمت ها رو برگردونه به شش ماه قبل، ملت بهش ایمان میارن:))))
کرایه تاکسیا داره به سمتی میره که دیگه صرف نمیکنه بریم سر کار....
زندگيم خوب بود . ..
درسم خوب بود . . .
کارم رو برنامه بود . . .
تو مهموني ها تو جمع بودم. . .
خوابم به موقع بود. . .
تا اینکه یه از خدا بی خبری اومد گفت:
واقعا گوشیت اینترنت نداره!؟!؟
ﭘﺮﭼﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﻪ ﺭﻧﮕﻪ :
ﺳﺒﺰﺵ ﻭﺍﺳﻪ ﺳﯿﺪﺍﺱ
ﺳﻔﯿﺪﺵ ﻭﺍﺳﻪ ﺁﺧﻮﻧﺪﺍﺱ
ﻗﺮﻣﺰﺵ ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻬﺪﺍﺱ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻭﻥ ﻣﯿﻠﻪ 4 ﻣﺘﺮﯾﻪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ !
ﺍﻭﻥ تو کــــ/ونه ﻣﺎﺳﺖ ...
میخوام بدونم دخدرا تو حموم ممه رو چه جوری
میشورن؟؟؟ !!
ینی یکی یکی بلند میکنن زیرشو تی میکشن مثلا؟؟؟ !!!
یه دختر بامرام بیاد پي وي بهم توضیح بده
يکي بياد بگه .... نميخوام ندونسته از دنيا برم...
زگهواره تا گور دانش بجوي
آدما رو باید تو صف نذری شناخت. نیازی به سفر نیست...!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکــــــــی دیگــه از فانتزی های عجیبم اینه که ...
داعــــــش با کمکــ آمریکا و انگلیس به ایران حملـــــــــه کنن ...
منم برا دفــــــــــــــــاع از خــاکـــ وطنم برم جنگ ...
اسمم غـــــُلام باشه ... قد 188 و وزنم 90 و گوشام شکسته باشه و لات محلمون باشم ... همــه بهم احترام خــاصی بذارن ....
حتــی تو جنگـــ هم تریپمو عوض نکنم و شلوار 6 جیب و کاپشـــن خلبانیمو بپوشم ....
بعــــــد تو یه عملیات خـــعــلی مهم و خفیف باشیم که دشمنـــا مارو محاصره کنن ....
فــــرمانده بگه یــه نــــــفر باید بره حواس دشمنو پرت کنه تا بقیه بچه ها نجات پیدا کنن .........
بعد همون موقع بیسیم چی به فرمانده بگه حاجـــــی سریع تر تصمیم بگیر بچه ها دارن از پُـشت قیچی میشن بعد فرمانده داد بزنه کی این فداکاری رو میکنـه ؟!
بـــــــــــعد من با یه لبخند مَلیح از بین جمعیت بیام بیرون و بگم حاجی من هستم
بعد فرمانده بگه عاخه تـو چـرا ؟!
تـو موجــــبات نشاط و روحیه رزمندگان رو فراهم می کنی روحیه ی بچه ها به حضور تو بستگی داره d:
نـه تو باید سالم برگردی عـقب ....... بعد من بگم نـه حاجی من سنگامو با خودم وا کندم دیگه دل بستگی تو این دنیا ندارم .... دیگـــه کســـــیو تو این دُنیا ندارم ....
بعد فرمانده بگه پس پلاکتُ بده ببرم واسه خانومت ......
منم یه لبخند غمناکـــ بزنمُ بگم حاجی من که زن ندارم .... مـــَش حسن ( همسایمون ) دختـــرشو بهم نداد . . .
بعد برم و پشت سرم گردو خاکه بالگرد هلیکوپتر بلند بشه تو گردو خاک و افق مـــــــــحو بشم و صـدای خُمپاره بیاد و حاجی اشکاش سرآزیر بشه و زیر لب بگه انا لله وانا الیه راجعون تو بیسیم بگه حاجی غــــُلام رو کشتن ولــی راه باز شده و میتونیم پیشروی کنیم ...
خـودم گـریه م گـرفت لامـــصــبا... برای شادی روحِ مـطهرم بلند صلوات بفرستین
تو هواپیما رفتم دستشویی وقتی برگشتم ، دیدم نوید که بغل دستم نشسته بود داره غذای منو میخوره!!!
بهش گفتم نوید : چرا غذای منو میخوری؟
گفت : فکر کردم پیاده شدی..!!
اسكیمو: اگر من چیزی درباره ی خدا و گناه ندانم آیا باز هم به جهنم میروم؟
كشیش: نه ، اگر ندانی نمی روی.
اسكیمو: پس چرا می خواهی این ها را به من بگویی؟
میگم یه وقت زشت نباشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ما هنوز 2تا قیمه از محرم پارسال تو فریزرمون داریم.!!!!!!