چگونه غرقِ خونابه نباشم ،
که دستم می نگیرد آشنایی ... (sm50)
نمایش نسخه قابل چاپ
چگونه غرقِ خونابه نباشم ،
که دستم می نگیرد آشنایی ... (sm50)
بمیرد دل چو دلداری نبیند ،
بکاهد جان چون نبود جان فزایی ... (sm50)
بنالم بلبل آسا چون نیابم ،
ز باغِ دلبران بوی وفایی ... (sm50)
نه دل را در تحیر پای بندی ،
نه جان را جز تمنی دلگشایی ... (sm50)
درین وادی فرو شد کاروان ها ،
که کس نشنید آواز درایی ... (sm50)
درین ره هر نفس صد خون بریزد ،
نیارد خواستن کس خونبهایی ... (sm50)
دلِ من چشم می دارد کزین ره ،
بیابد بهر چشمش توتیایی ... (sm50)
چه خوش باشد که دلدارم تو باشی ،
ندیم و مونس و یارم و باشی ... (sm50)
دلِ پُر درد را درمان تو سازی ،
شفای جانِ بیمارم تو باشی ... (sm50)
اگر جمله جهانم خَصم گردند ،
نترسم ، چون نگهدارم تو باشی .. (sm50)