[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمایش نسخه قابل چاپ
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی از بهتریم شعرای عاشقانه ای که گفته شده همین شعره. الکی فقط چس ناله نیست. پر سوز و واقعی نوشته شده.(sm50)
ما که تنهاییم چی؟ (sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm10)
حاجی اینو /
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر اون ور جنگل تن سبز پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاریک پشت این شبای روشن
برای باور بودن جایی باید باشه شاید
برای لمس تن عشق کسی باید باشه باید
که سر خستگیاتو به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره
(sm50)(sm50)(sm50)(sm50)
(sm74)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اصلا جمعه هیچ چیز قشنگ نیس / آدم حوصله نداره حتی حوصله خودش رو /
(sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Malware [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Malware [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
و همچنین هر شب ...
متفاوت ترین عاشقانه هستش (sm74)
با گریه با خون با صدای شوهرت در تخت
کز میکند کنج خودش این صابر بدبخت ...(sm172)
تو هم مثل من دیگه ، تنهایی غذاتو بخور ، من که ماهی یه بار هم قسمت نمیشه با خانواده ناهار بخورم (sm172)نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirana [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دست خانومتو میگرفتی میرفتین بیرون ناهار میخوردین دیگه از تنهایی هم در میومدی ...
(sm50)(sm50)(sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط MaSiHa [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط MaSiHa [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
قدیما قشنگ بود یادمه ... (sm50)
قدیما همه چیزش قشنگ بود نه فقط جمعه هاش...نقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نریم اون یکی دنیا بگیم اون دنیا قبلی قشنگ تر بود ... (sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirana [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نظری ندارم... (sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
بادبادکای رنگی پلی شد.(sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirana [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اینجا هیچی پلی نشد امروز... (sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Malware [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
این دخترایی که با یکی دوستن ولی همزمان خبر عقدشون با یکی دیگه میاد...........
لامصبها منو یاد رونالدینیهو می اندازن.......به چپ نگاه میکرد به راست پاس میداد
والا اصن یه وضی
یکی تعریف می کرد:
کوچیک که بودم یه روز با دوستم رفتیم به مغازه خشکبار فروشی پدرم در بازار..
پدرم کلی دوستم رو تحویل گرفت و بهش گفت یک مشت آجیل برای خودت بردار..
دوستم قبول نکرد، از پدرم اصرار و از اون انکار!
تا اینکه پدرم خودش یک مشت آجیل برداشت و ریخت تو جیبها و مشت دوستم..
از دوستم پرسیدم: تو که اهل تعارف نبودی، چرا هر چه پدرم اصرار کرد همون اول خودت برنداشتی؟؟
دوستم خیلی قشنگ جواب داد: آخه مشتهای بابات بزرگتره..!
خدایا :
در آخرين روزهاي اين سال، اقرار می کنم که مشت من کوچیکه، ظرف عقلم خیلی محدوده و دیوار فهمم کوتاست..
پس به لطف و کرمت ازت می خوام که با مشت خودت از هر چی که خیر و صلاحمونه و عقلم بهش قد نمی ده، زندگی دوستانم و خودم و همه خانواده های عزیز ایرانی رو پر کنی..
الهی آمین..(sm146)(sm146)
دنیای دیگه ای وجود نداره (sm50)نقل قول:
نوشته اصلی توسط rebasss [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
به دوسدخترم گفتم ایشالا سفره هفسین عید سال بعد رو زیر یه سقف با هم پهن کنیم،
گفت تلاشت درنوع خودش ستودنی بود ولی پریودم
جدی میگی(sm198)نقل قول:
نوشته اصلی توسط MaSiHa [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم مي فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتي از بهشت را از آن خود مي کردند.
فرد دانايي که از اين ناداني مردم رنج مي برد دست به هر عملي زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکري به
سرش زد… به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت:
قيمت جهنم چقدره؟
کشيش تعجب کرد و ...گفت: جهنم؟!
مرد دا نا گفت: بله جهنم.
کشيش بدون هيچ فکري گفت: ۳ سکه.
مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهيد.کشيش رويکاغذ پاره اي نوشت: سند جهنم . مرد با خوشحالي آن را گرفت از کليسا خارج شد.
به ميدان شهر رفت و فرياد زد: من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمی دهم.
ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نمي دهم. اين شخص مارتين لوتر بود که با اين حرکت، توانست مردم را از گمراهي رها سازد،،
""در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است""
""و تنها یک گناه و آن جهل است""
پریشب من یه آرزو کردم...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان بابای آرزو داره در به در دنبالم میگرده:|
هیچی باقی نیست ازم قطره های آخره
خاك تشنه همینم داره همراش می بره
خشك میشم تموم میشم فردا كه خورشید میاد
شن جامو پر می كنه كه میاره دست باد
(sm50)(sm50)(sm50)(sm50)(sm50)(sm50)(sm50)
(sm74)(sm74)(sm74)(sm74)
هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد.
روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین با هم به جماعت نماز بخوانیم.
خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد.
شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت.
خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می روی؟
روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!
ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ " ﺍﻣﻴﺮ ﻛﻮﻳﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ:
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ
ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﻓﺘﻴﻢ.
ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ
ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ
ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ .
ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ
ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ:
ﺍﻥ ﺷﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ. ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ
ﻫﺴﺘﻴﻢ.
ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ :
ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ ! ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽ ﺁﻳﻴﻢ ...
ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ۱۹۹۰ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ
ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻌﺜﯽ ﺑﻮﺩﻡ،
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ ...
ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ﻛﻪ:
ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ!
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ، ﺑﻪ
ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ
ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ.
یکی از فانتزیام اینه که تو عروسی اقوام یهوووووووو داد بزنم : داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره”
اعتــراف ميكنــم وفتــي بچــه بــودم با مشــت ميــزدم تو ســر و صــورت پســر خالـــم كــه اون صـــداي دِرررررش كـــه تـــوي فيلـــم هــاي هنـــدي وقتــي بــه هـــم ديــگه مشــت ميزدنــد مـــيومد رو بشنـــوم ولـــي فقـــط صـــداي گريه پسر خالمـــو ميشنيــــدم
همسایمون عطر مشهد سوغات آورده،منم ریختمش توی کولر!!
حال و هوای امامزاده گرفته خونمون،اصن یه فضای معنوی شده
خلاصه بگم نائب الزیاره همتون هستم :)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یه یخچال نوخریدم,یخچال کهنه روگذاشتم دم درخونه روشم نوشتم رایگان!تا هرکسی خواست ببره
هر روز می اومدم میدیدم یخچال سرجاشه
دو سه روزگذشت دیدم اینطوریه! رو یخچال نوشتم برافروش ۵۰۰۰۰ تومن!
فردا صبحش اومدم دیدم یخچال رو دزدیدن؟؟!
ای ایران ای مرز پرگهر...
اینم یه پست عشقی
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺮﺍ ﻻﯾﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﺕ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺳﺖ ؟؟ واسه ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﭘُﺮ ﮐنی !.
.
.
.
.
حالا خودت ببین دیگه چـاک ک.ونت واسه چیه
اینم یه پست عشقی
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺮﺍ ﻻﯾﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﺕ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺳﺖ ؟؟ واسه ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﭘُﺮ ﮐنی !.
.
.
.
.
حالا خودت ببین دیگه چـاک ک.ونت واسه چیه😃
تا حالا به قیافه شترمرغ دقت کردین؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه جوری تند تند و سر بالا چپ و راستشو نگاه میکنه انگار هافبک وسط بارسلوناست !!
زنه یه پراید مدل 85 داشت واسه فروش، منم هی میپرسیدم:
چه مدلیـه؟؟
اونم میگفت: آقا هشتاد و پنجـــــه...
نمیدونی چه حالی میداد!!
هی میگفت هشتاد و پنجـه...
آی حال میـداد...
میگفت: 85 تر و تمیز و عالی، بدون خش و ضرب، بپسندی مال خودتـه!!
منم هی میگفتم: تر و تمیزه؟
میگفت: خونگیه عـالی... :|
میپرسیدم واقعاسالمه?
میگفت اره باباجلوعقب بدونه ضربست
پرسیدم: ببخشید گفتید مدلش چنده?
باکلی اشوه گفت 85
واااااااااااای خدا جونمممممممم(^__^)
مالاگا کجاست؟
.
.
.
.
.
آیا شهر و باشگاهی در اسپانیاست؟
.
.
.
.
.
نه،این صدای یک آشپز ترک است که دنبال ملاقه میگردد
سالها طول کشید تا فهمیدم تصمیماتی که میگیرم
.
.
.
.
.
.
از تصمیم "کبری" فقط یک نقطه بیشتر داره
(sm50)(sm50) خاطرات گذشته منو می کشه آروم (sm50)(sm50)
ما یه معلم داشتیمخیلی بچه ها رو درک میکردمیگفتاشکال نداره درسنخونین جامعه حمال هم لازم داره...تا جایی که میدونم اکثرا هم به حرفش گوش دادن!اکثرا هم یا مازاراتی دارن یا پورشه یا بساز بفروش موفقیه خرخون آنتن هم داشتیم که همیشه کتکش میزدیم :|لیسانس ریاضی گرفت تو خط تهران چالوس کار میکنه :|کاش بیشتر کتکش میزدم اونم درس نمیخوند الان یه 206 داشت حداقل(teeth)
ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت تمامی اعضا محترم سایت ضمن ابراز خرسندی از ایامی را که در خدمت و محضر شما بزرگواران بودم که حقا و انصافا ، مطالب زیادی را از شما بزرگواران یاد گرفتم ، لیکن با عرض پوزش از حضور تمام سروران گرامی، اینجانب به دلیل مشغله زیاد و نداشتن مطالب مناسب برای گروه مضافا با عنایت به ازدحام پیامها، واقعا کلافه و خسته شده، و نیاز به اندکی استراحت دارم ! لذا ضمن طلب حلالیت از همه شما بزرگواران و با اجازه همه شما عزیزان . برای دقایقی پاهامو دراز میکنم ... آخیش ....