پیرزن و پیرمرد اصفهانی میرن خیابون،، یه دختر خوشگل میبینن،، پیرزنه میگه: چیه حج آقا، پاد شُل شُدِس؟
پیرمرده میگه: نه حج خانوم شُله پاشُدِس!! (sm30)
نمایش نسخه قابل چاپ
پیرزن و پیرمرد اصفهانی میرن خیابون،، یه دختر خوشگل میبینن،، پیرزنه میگه: چیه حج آقا، پاد شُل شُدِس؟
پیرمرده میگه: نه حج خانوم شُله پاشُدِس!! (sm30)
اِکوی مسجد تنظیم نبود، حاج آقا اعلام کرد: کمکهای مردمی آمادس دس دس ...
مردم شروع کردن به دست زدن،،
حاجی گفت: دست نزنید،، اشکال از اِکوس *** ***...!!! (sm2)
ای تن تو بهار سبز گل پوش ،نقل قول:
نوشته اصلی توسط harf [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
بی تو منم اجاق سرد و خاموش
تو مرمری منم یه سنگ خارا ،
بهار من یادم تو را فراموش ...
اسیر شد و گرفتار موند ، تو خاک خودش غریب بود ، غریبه بود با همه کس ؛
ولی خوب بود ، خوب مطلق ، بی گلایه بود ، سخت گذروند و دم نزد ...
همیشه اونی که دلتنگی هاش زیاده ، بی صدا میره ،
این خاک واسه خلوت نشین ها جا نداره ...
هر چی طولانی تر میشه زمان موندن ،
بیشتر غبطه می خورم به رفته ها و خاموشی زیبایی که غنیمت گرفتن
قبلا خیلی چیزای معمول برام سخت بود اینکه می دیدم یکی داره با مادرش صحبت می کنه یا جواب تماس پدرش رو میده ، اینکه یکی با یه تلفن همه چی براش فراهم میشه ، اینکه یکی همه ی مشکلش تو انتخاب رنگ لباسش خلاصه میشه و کلی از این الکی هایی که مثلا مهم به حساب میان ، ولی الان دیگه همه دنیام رو تاریک کردم ، وقتی میرم بیرون از خونه هیشکی رو نمی بینم ، تو کل مسیرهایی که میرم قدم هام رو می شمارم تا فکرم رو مشغول اطرافم نکنم هدفون تو گوشم می زارم ولی اکثر وفتا چیزی گوش نمی دم ، نه با کسی صحبت می کنم ؛ نه علاقه ای دارم که کسی حتی واسه سلام و احوالپرسی نزدیکم بشه ؛
بی روح و سرد ، بی حس به همه چی ، روز و شب از سرم می گذره و تموم نمیشه ، بدون باور ، بی پناه ، خسته و گرفته ...
ولی خب ، زمانه کیفر بیداد سخت خواهد داد ...
(sm2)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir' [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
رها اسم دخترم هست ؟
این دیوث رها اعتمادی اسمش می خوره دخترونه باشه
(sm50)
دارم هوای گریه ... بهانه ای ... (sm172)