-
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل ان مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل زما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش
که این دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار گجاست
-
من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوم
این جهان را عاری از هر غصه وغم میکشم
بهر دلها مهربانی بی قراری یک دلی
هر دلی را در کنار شاخه ای گل میکشم
اندر این دنیا کسی بر کس ندارد برتری
من غنی را با فقیر، یکجا یکسان میکشم
زشت وزیبا خالق وپروردگار ما یکیست
زشت وزیبا ، پیش هم ، اما انسان میکشم
عشق هایی که در آن بوی خیانت میدهند
تا ابد محکوم دل تنگی به زندان میکشم
هرکجا قلبی شکست ، مابی تفاوت بوده ایم
اری اری بهردلهای شکسته ، نیز درمان میکشم
من در این دنیا تمام مردمش را بی درنگ
با تنی سالم ، لب خندان ،خرامان میکشم
-
تو اگر ماه شوی، من شـب یـلدای تو هستم
تو اگر مهــــر شوی، من گل خورشــــــیدپرستم
تو مشو مهر، مشو ماه، چـنین باش که هســـتی
و مرا نیـــز همین آینه میــدار که هســتم
پر و بالم چه گشـایی؟ سـر ِ پرواز نــــدارم
که مرا بند خوش آمد، چو به دام تو نشــســتم
دگــران شـاد بداننـــد که در دام نیفتـند
من همه شـاد بدینم که ز دام تو نجســتم
بخود آرم ز نســـیمی، ز خودم بر به نگــاهی
که ز سـودای تو دیوانه و از جام تو مســــتم
مگر این دل تو نوازی، که ز مهــر همه کندم
مگر این در تو گشایی، که به روی همه بسـتم
-
با لب نمناک لبت را به هوس می بوسم
از همین لحظه و تا قطع نفس می بوسم
من که زندانی چشمان تو بودم ز ازل
چشم زیبای تو را پشت قفس می بوسم
دل من را ندهی وعده به وصلت … پس از این
طرح لب های تو را هم به عبس … می بوسم
نه که پنهانی و با ترس و نه در خوف و رجا
در همین کوچه و نزد همه کس می بوسم
هم به هنگام اذان و دم محراب نماز
هم کلیسای مسیح وقت جرس می بوسم
ابتدا نقش دو چشمان تو را می کشم و
روی این دفتر زیبا و سپس می بوسم
وقت این قافیه تنگ است و غزل مست تو شد
شکوه داری که چرا روی تو بس می بوسم ؟؟
-
دوست دارم نیمه شب در خلوت ایوان ماه
سرگذارم عاشقانه با تو در دامان ماه
شامگاهان برسر میز ستاره تا سحر
جرعه جرعه با تو نوشم قهوه در فنجان ماه
باد وقتی ناجوانمردانه برهم میزند
گیسوانت را ببندم با گل روبان ماه
بی تو مهتاب شبی را عاشقانه سر دهم
کوچه کوچه با تو زیر شرشرباران ماه
پا نمیخواهد گذارد بی حضور آبیت
یک ستاره درشب جشن حنابندان ماه
شب که میایی به پشت پنجره قد میکشند
شاخه های روشنایی از دل گلدان ماه
بوی عطر پیکرت در دشت سبز خالی مباد
سبز باشد تا همیشه ساقه ریحان ماه
-
سکوت دشوار است وقتی میان چند نفر حاکم میشود که هر کدام حرفی ناگفته زیر زبان دارند.
در چنین احوالی اگر آدمها به یکدیگر نگاه هم بکنند٬ سعی میکنند توی چشمهایشان حرفی خوانده نشود. احساسات پیچیده و پر تناقض، درون آدمی همان نیست که در لحظهای و در لفظی بیان میشود. برعکس٬ میتواند چنان لفظ و لحظهای پوششی
باشد برای در حجاب کردن
همانچه در باطن آدم میگذرد.
آنچه ما هستیم آنچه میبینیم و میشنویم و میگوییم و میپنداریم همهاش آیا یک فرض نیست؟
-
تو در کدامین شب تاریک سوسو میزدی؟
و من خسته کدامین راه بودم؟!
جرقه این همه تشنگی
کی و کجا زده شد؟
میدانی آدمها دورِ دورِ دورند
نزدیک میشوند آتش میشوند
و آتش میزنند
یک من میماند و یک آتش به جان افتاده
و آدمها، دوباره دورِ دورِ دورند!
-
اسمش غرور نیست
دوستتان ندارد
کسی که دوستت دارم نمیگوید
کسی که اقرار نمیکند شبهایش
بی حضورِ شما صبح نمیشود
کسی که نمیگوید صدایتان که بلرزد دنیایش میلرزدمغرور نیست
کسی که دلش پرواز میکند
برای آغوشتان و سفت بغل
نمیگیردتان دوستتان ندارد...
وگرنه عاشق غرور سرش نمیشود؛
میان آن همه خواستن...
-
وعدههای رو هوا وعدههای رو هوس
از یهجا به بعد دلو باورای من شکست
هی شکست و هی شکست
اعتماد نیمه جون
از سکوت توو سرم زخم حرف اینواون
ترسم از غریبه هاست وقتی آشنا بشن
حسرتو یه رد پاست آخرش برای من
سرنوشتمو ببین مهربونترینشون
غصه هاش به من رسید
شادیاش به دیگرون
پا گذاشت تو زندگیم پاشو
پس کشید و رفت
دور شد صبر کرد سوختنمو دید و رفت
-
سفرهای تنهایی همیشه بهترند
کنارِ یک غریبه مینشینی
قهوه ات را میخوری
سرت را به پشتی صندلی
تکیه میدهی تا وقت بگذرد
به مقصد که رسیدی
کیف و بارانی ات را بر میداری
به غریبه ی کنارت سری
تکان میدهی و میروی
همین که زخمِ آخرین
آغوش را به تن نمیکشی
همین که از دردِ خداحافظی
به خود نمیپیچی
همین که تلخی یک بغض را با خودت از شهری به شهری نمیبری
همین یعنی سفرت سلامت