خب
بعد سالها یه نوشته طولانی بریم به مناسبت ریلیز این آلبوم!
اینکه هنوز بعد از چند قرن که موسیقی به صورت جدی داره ساخته و نوشته میشه ما متوجه نشدیم که اصلی ترین رکن در لذت بردن یا نبردن از موسیقی (( سلیقه )) است جای تعجب داره!
از دوران اولیه موسیقی تا امروز با هزاران هزار سبک و ژانر در موسیقی طرف بودیم که هر کدومشون شنونده های خاص خودشو داشته.
نکته بعدی اینه که شما به خط کاری موسیقی دان های بزرگ دوران کلاسیک هم نگاه کنی کاملا تنوع رو در کارهاشون میبینی.
سمفونی های بتهون هم شبیه هم نیستن باور کنید! اینکه از یک آدم توقع داشته باشیم همواره یک خط رو دنبال کنه به نظرم توقع عجیبیه! ذات هنر نوآوری و آفرینشه! باید این فرصت رو به داد تا اتفاقات جدید رقم بخوره و این گذر زمانه که مشخص میکنه اون کارها و اون نو آوری ها درست بودن یا نه.
سلیقه شخصی من هم آلبوم رو دوست داشت.
به عنوان آلبوم مجموعه تقریبا یکدستی بود که میشه از ابتدا تا انتها گوش کرد بدون اینکه خسته بشی و بخوای یعضی آهنگ هارو رد کنی.
تفاوت اصلی آلبوم با سینگل هم در همینه که شما باید قطعات یک آلبوم رو در داخل خود آلبوم و به عنوان آلبوم ببینید.
9تا قطعه داشت که3تای اونها اعتراف و سرنوشت و تصویر به سلیقه من نزدیکتر بودن
نقطه ضعف کاملا مهر شادمهر رو داشت هم اجرا هم ملودی
فرصت در سبک خودش خیلی خوب بود . میشه آهنگ با هیجان و ریتمیک خوند با شعری که پدر مادر داره و یه حرفی هم میزنه نه صرفا دوبس دوبس کوبیدن الکی
صدام بزن هم لطیف و دوست داشتی بود
قلب من و تو بی من هم مخاطب خودش رو داشت شاید سلیقه من خیلی نبود ولی میشناسم آدمی که تو بی من آهنگ محبوبش در آلبوم بود!
درباره اینکه آلبوم آخر بود هم قاعدتا همه ناراحتن که موسیقی داغون و رو به نابودی ایران که هم در خارج هم در داخل با سرعت نور به سمت نابود شدنه و انواع چی چی باند ها و چسب زخم ها دارن به عنوان پرچمدار موسیقی ایران معرفی میشن، یکی از انگشت شمار افراد مولف خودش رو داره از دست میده!
انشالله هرچی که برای خودش بهتره پیش بیاد چون به عنوان طرفدار بی شک حال خوب خودش برای ما از همه چیز مهمتره.
مدتی به تمرین ویلون و درام برسه و تو خلوت خودش باشه انشالله که مجدد یادی از ما هم میکنه.