-
ﻃﺮﻑ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ” ﺑﻮﺩﻩ !
ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ :
ﺍﺣﻤﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ
-
پاسخ منطقی اکثر پدرهای ایرانی درمقابل اجازه گرفتن فرزندانشان برای انجام کاری :
۱) اگر قبلا کسی آن کار را انجام نداده باشد :
آخه کی تاحالا همچین غلطی کرده که تو میخوای بکنی ؟
۲) اگر قبلاکسی آن کار را انجام داده باشد :
حالا هرکی هر غلطی کرد تو هم باید بکنی ؟
-
روز اول مهر :
آیدا جوجو ===> مامور آب خوری !
نگار no pv ===> مبصر کلاس !
مهسا تک پَر ===> آنتن مدرسه !
نسیم خوشجله ===> انتظامات راهرو !
سارا خاصه ===> مسئول نمازخونه !
شادی دافی ===> خواندن دعای صف !
مونا wolf ===> بالای سَکّویِ مدرسه جهت انجام ورزش صبحگاهی !
-
دیدید بچه های ۲-۳ ساله این دوره وقتی میخوان برن مسافرت
صندلی عقب تشک و بالشت واسشون باید بذاری
تبلت داشته باشن که بازی کنن،
مانیتور پشت صندلی باشه تا کارتون مورد علاقه شون رو ببینن…
اونوقت ما که میخواستیم بریم مسافرت بلیط اتوبوس که برامون نمی خریدن هیچی
جلوی پاشون یا تو راهروی اتوبوس می خوابوندنمون
هر کی هم رد می شد یه لگد بهمون می زد .
حالا سوال من اینجاست آیا اون موقع ها یونیسف وجود نداشته ؟
آیا الان میشه حقمون رو پس بگیریم آیا ؟
-
از فرهنگستان ادب فارسی درخواست داریم
“حریم خصوصی” رو به “طویله” تغییر نام بده
چون هر گاوی میخواد توش سرک بکشه !!
-
انقد تو این خیابونا دست انداز و سرعت گیر هست
که ادم جرعت نمی کنه دست بکنه تو دماغش !
-
دختر همسایمون بس که از خونه بیرون نیومده روابط عمومیش ضعیفه!
یه بار آش نذری پخش میکردن اومد آیفونمونو زد گفتم کیه؟ گفت آشه!
بیچاره آیفون خونمون از شدت خنده اتصال کرد !!
-
در سال اول ازدواج به قدری همسرم را دوست داشتم
که وقتی نگاهش میکردم دلم میخواست بخورمش
در سال دوم دائم به خودم میگفتم کاش همون سال اول خورده بودمش!!
-
مرد: این لباسا چیه دوباره رفتی خریدی؟!
زن: آخ باز شیطون گولم زد گفت بهم میاد
مرد: مگه نگفتم هروقت شیطون داشت گولت میزد بگو دور شو، دور شو
زن: گفتم، ولی میگفت از دور خیلی بیشتر بهت میاد …!
-
حسن یک، حسن دو، حسن سه
حسن دنده به دنده!
حسن بشقاب پرنده!
حسن چرا نمیخنده! (و بعد در کمال تعجب و ناباوری!!!)
حسن میشینه میخنده!
حسن نوکر بنده!
و به این ترتیب ما اسکول وار بزرگ شدیم….