همین فردا یه تیم مردونه میزنی صاف میری تو بدون این که به روی خودت بیاری اتفاقی افتاده درباره شرایط کاریش خیلی جدی حرف میزنی حالا من نمیدونم منشی چه بخشی هست درباره اجناس اینا درباره اون موضوعی که داره کار میکنه خیلی جدی هی ازش سوال میپرسی ...
وختی موضوع کاری باشه اونم غریضه ش این حس رو میده که راه فرار داره پس راحت تر بات صحبت میکنه چون دست گذاشی رو نقطه ی کاری بعد هر دیالوگی که اماده کردی رو لا به لای حرفات با توجه به شرایط اون موقع دیالوگ میکنی ، فقط چند مورد مهمه یک تیپ مردونه، دو بیخیالی و جدی بودن ، نمک داشتن درحالت جدی
و عشق یه بیماری بدخیم روحی بود برو خدا به همرات (sm120)