رای نمی دهم ..
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم چون ما با سیاست کار نداریم!... شما با سیاست کار نداشته باشید سیاست با شما کار دارد. این سیاست است که تعیین میکند شما چه بخورید یا نخورید، چه موسیقی گوش کنید یا نکنید، چه فیلمی بیینید یا نبینید، حق حضور در ورزشگاه برای دیدن یک مسابقه ورزشی داشته باشید یا نداشته باشد ... واقعاً فکر میکنید با رأی ندادن سیاست با شما کار نخواهد داشت؟!
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم چون نمیخواهیم سفیدی شناسنامهمان از بین بروند!...خسته میشوید از این همه عملیات شجاعانه چریکی! شناسنامهتان مهر بخورد ایراد دارد اما به واسطه عملکرد برخی روحتان، ذهن تان و سرمایههای مادی و معنویتان سیاه شود ایرادی ندارد؟!
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم، تا صدای اعتراضمان را به گوش دنیا برسانیم!.. واقعاً فکر میکنید در دنیایی که داعش مثل گوسفند سر آدمها را میبرد، در آفریقا قبیلهها با تبر همدیگر را میکشند، ماهیهای اقیانوس از خوردن گوشت تن بچههای مهاجر چاق شدهاند، در بخشهایی از سوریه مردم به خوردن گوشت سگ و گربه روی آوردند و دبیر کل سازمان ملل در مقابل این فجایع تنها به «ابراز نگرانی» کفایت میکند اصلاً کسی به رأی ندادن شما فکر هم میکند؟!
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم چون از قبلیها خیری ندیدیم. ممکن است از قبلیها «خیری »ندیده باشید اما قطعاً از کمسوادی، فقدان مدیریت و ماجراجویی برخی از آنها «شر» دیدهاید! با رأی ندادن جاده را دوباره برای افرادی که پست ریاست جمهوری را زمین تمرین و بازی مدیریت می کنند هموار می کنید. با رای ندادن «خیر» شما دقیقاً به همان ها می رسد!
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم تا اینها مشروعیت شون رو از دست بدن!
در انتخابات شورای شهر و روستا (سال ٨۱) در تهران فقط ۱۳ درصد مردم شرکت کردند. یعنی ٨۷ درصد قهر یا تحریم کردند. هیچ جا از مشروعیت نیفتاد. هیچکس مشروعیت اش را از دست نداد!
بلکه آبادگران (تیمی که الان بسیاری از چهره های آن حامی قالیباف و رئیسی هستند) پیروز انتخابات شدند. محمود احمدی نژاد را شهردار تهران کردند و جاده برای او هموار شد تا رئیس جمهور شود! ... این مهمترین دستاورد تحریم کنندگان و قهرکنندگان با صندوق رای در طول تاریخ ایران است!
از تاریخ درس اگر نمی گیریم، دستکم عبرت بگیریم!
بعضی ها می گویند آقا عمر من کفاف نمیده به درست شدن این کشور، برم رای بدم که چی بشه؟
در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران، هزاران نفر برای دفاع از این آب و خاک به جنگ رفتند، با این پیش فرض که شاید کُشته شوند و هرگز برنگردند.
اگر امروز ایران وجود دارد مدیون کسانی است که برای آن کاری کردند نه آنها که فقط برای منافع خودشان و اینکه عمر من کفاف نمی دهد با آن قهر کردند.
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم، چون به قول مارک تواین «آنجا كه آزادي نيست، اگر رأی دادن چیزی را تغییر میداد، اجازه نمیدادند که رأی بدهید!»
او فقط همین یک جمله را نگفته، نقل میکنند که گفته است: «بيست سال بعد، بابت كارهايي كه نکردهای بيشتر افسوس میخوری تا بابت كارهايي كه کردهای. بنابراين، روحيه تسلیمپذیری را كنار بگذار، از حاشيه امنيت بيرون بيا، جستجو كن، بگرد، آرزو كن و كشف كن».
فراموش نکنیم که سال ۸۴ احمدینژاد مدیون کسانی نبود که به او رأی دادند، مدیون کسانی شد که اصلاً" رأی ندادند!!
بعضی ها می گویند رای نمی دهیم، چون توی این کشور دمکراسی وجود ندارد.
ایران سرزمینی است که در غرب آن داعش مردم را زنده زنده توی قفس می سوزاند، در شرق اش پشمینه پوش های طالبان به روی دختران اسید می پاشند که به مدرسه نروند، در جنوب آن کشورهای عربی هنوز دست شان از خون ما در جنگ ٨ ساله سرخ است، در شمال آن خرس روسیه مثل همیشه در طول تاریخ آماده بلعیدن مان است ... ما در قلب خاورمیانه زندگی می کنیم نه دامنه های آلپ. اینجا سوئیس نیست. دمکراسی را هیچ فروشگاهی بسته بندی شده نمی فروشد. هیچ حکومتی به مردم دمکراسی «نمی دهد». دمکراسی آموختنی است و صندوق رای یک نشانه از دمکراسی. با آن قهر نکنیم.
رای می دهم ..