دوستان 4 فصل اول x265 موجوده؟؟؟ اصن تو نت هست؟؟
لینک؟؟ پلیز؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان 4 فصل اول x265 موجوده؟؟؟ اصن تو نت هست؟؟
لینک؟؟ پلیز؟؟
ندیدم فایلای قدیمی رو کم حجم کنن اخه این انکودر جدیدهنقل قول:
نوشته اصلی توسط Ms-dj [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
شما این فیلم ها رو یا سریالارو x265 از چه سایتی میگیرید؟؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط chavosh [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
از قسمت کاتالوگ اپلودباز در نتیجه ممکنه مال هر سایتی باشه خیلی منظم نمیزنن سایتا همینجوری دل بخواهیهنقل قول:
نوشته اصلی توسط Ms-dj [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
به نظر من که خیلی خوب بودش ...علاوه بر موضوع جذاب جلوه های بصری فوق العاده ای ارائه داد ... مثل سقوط مجسمه و کشته شدن موش سفید...نقل قول:
نوشته اصلی توسط Chavosh [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
والا من تو نت ندیدم ولی تورنتش هست 1080ش 4. 5 گیگهنقل قول:
نوشته اصلی توسط Ms-dj [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
به گزارش [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] به نقل از آرت نت؛ همزمان با آغاز پخش فصل پنجم از مجموعه تلویزیونی محبوب "بازی تاج و تخت" بیش از 100 هنرمند برای خلق کتابی هنری الهام گرفته از این مجموعه گرد هم آمدهاند.
طراحی این کتاب که برداشتی جدی از این مجموعه تلویزیونی است در پی کمپینی در سایت "کیک استارتر" آغاز شد.
هیچ یک از هنرمندان شرکت کننده در این طرح، از قبل یکدیگر را نمیشناختند و امیدوار هستند بتوانند با جمع آوری 18 هزار و پانصد دلار هزینه مورد نیاز کتاب فوق را منتشر کنند.
این کتاب در ابعاد 22 در 28 سانتی متری و به صورت تمام رنگی چاپ خواهد شد. البته در صورت جذب منابع مالی لازم، لایه نازک طلایی رنگی نیز به حاشیه صفحات اضافه خواهد شد.
قرار است هر جلد از این کتاب 25 دلار عرضه شود و نسخه پی دی اف آن تنها 5 دلار قیمت خواهد داشت.
"جرج مارتین" نویسنده کتاب "آهنگی از یخ و آشتی" که "بازی تاج و تخت" بر اساس آن ساخته شده، هنوز هیچ واکنشی به طراحی این کتاب مصور نداشته است.
به گفته مسئولان سایت "کیک استارتر" در طراحی این کتاب که 9 ماه به طول انجامیده هنرمندانی از سراسر دنیا دراین طرح شرکت کردهاند که نکته قابل توجه حضور 80 درصدی زنان در آن است.
تاکنون و پس از گذشت 7 روز 16465 دلار برای انتشار این کتاب جمع آوری شده است.
بنابر قوانین سایت "کیک استارتر" هر طرح هنری تنها یک ماه فرصت دارد تا هزینه لازم را به دست آورد و پس از آن از روی سایت حذف میشود.
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
وعده داده بودند كه اين فصل، تاريكتر و مخوفتر خواهد بود. لحظات پاياني اپيزود اول، وفاي به عهد خالقين سريال بود. وقتي وحشت از سوزانده شدن، بر منس ريدر، پادشاه آنسوي ديوار، غالب شده بود و از هراس مرگ در ميانه آتشي كه مليسنادرا از سوي استنيس باراتئون برايش فراهم كرده بود ناله ميكرد. فصل پنجم خيلي زودتر از آنچه تصور ميكرديم قدم در راه تاريكي گذاشت. جان اسنو، استنيس ، منس ريدر، داووس و مليساندرا ميتوانستند گروه هيجان انگيزي در شمال تشكيل دهند اما منس ريدر مرموز و جذاب بر سر پرنسيپهاي خويش باقي ماند تا چهار شخصيت باقيمانده كه در يكي از نماهاي باشكوه اين قسمت همراه با هم در بالاي ديوار رو به سمت سرد و بكر شمال ايستاده بودند مسير اين جمع متناقض را ادامه دهند.
سازندگان سريال اما يكي از قوانين نانوشته خودشان را زيرپا گذاشتند. براي اولين بار در بازي تاج و تخت، از فلاش بك استفاده شده. براي ورود بيشتر به شخصيت پر از رمز و راز سرسي لنيستر و آگاهي از گذشتهاي كه باعث تپيدن چنين قلب سياهي شده. حالا كه پسر بزرگش مرده و دخترش گروگان مارتلهاست و پسر كوچكش، پادشاهي اسير دست مارجريِ اغواگر. پدر قدرتمندش را از دست داده و برادر كوتولهاش كه انتقام از او ميتوانست روح وحشياش را ارضا كند هم فرار كرده. سرسي ، سردتر و ترسناكتر و مهيبتر به نظر ميرسد. به سختي در ميان جمع قرار ميگيرد و چشمانش در كلوزآپهاي طولاني كه از صورتش نشان ميدهند بيروح و خالي به نظر ميرسد. با يك صحنه نمونهاي از لحظهاي كه در گوشهاي از سرسراي مهيا براي عزاي تايوين، پيش از رسيدن لانسل لنيستر (قاتل رابرت و همخوابه پيشين سرسي) از پنجره بيرون را تماشا ميكند. در فلاش بك مربوط به كودكي او ديديم كه جادوگري او را به از دست دادن هر چيزي كه در زندگياش كسب كرده وعده ميدهد. صبور باشيد و سرنوشت محتوم او را تماشا كنيد.
در پنتوس، جايي كه اولين بار فرزندان تارگرين را ديده بوديم، تيريون با تمام رنجي كه از پدركشي و معشوقكشي كشيده همراه با لرد واريس كه گويا تنها موجود زنده هفت اقليم است كه هيچ دغدغهاي جز مصالح وستروس ندارد، پناه گرفتهاند. واريس ، تيريون را به پيوستن به دنريس فرا ميخواند. از نظر او ، دنريس تنها رجل سياسي دنياست كه هم شفقت و رحم و هم قدرت و سياست را داراست. مهربانتر از استنيس و قويتر از تامن. دنريس اما هنوز در ميرين درگير چالشهاي سرزمينيست كه كماكان نتوانسته خود را از مقام فاتح به حاكم برساند. سنتهاي ارتجاعي سربرآوردهاند و انجمني نقاب بر صورت به نام پسران درندهخو ، آنساليدها را ميكشند. و مهمتر از همه اينكه، يك اژدهاي او (دروگون) رفته و دو اژدهاي به زنجير كشيده شدهي او (ويسريون و ريگال) ديگر به فرمان او نيستند و به تعبير داريو ناهاريس ملكه بدون اژدها ديگر ملكه نيست. تقدير سه اژدهايي كه بر اساس هر منطقي از درون داستان، سرنوشت دنيا را تغيير خواهندا داد، چه خواهد بود؟ پوستر فصل پنجم از سريال بازي تاج و تخت را ديدهايد؟ يكي از آنها را ميتوانيد حدس بزنيد.
سریال بازی تاج و تخت بار دیگر در بین نامزدهای برترین آثار سای-فای و فانتزی هوگو آواردز 2015 قرار گرفت
بازي تاج و تخت در بخش بهترين نمايش-درام (بهترين اپيزود) براي اپيزود "The Mountain and the Viper" فصل چهارم نامزد شد. ديگر رقيبان او در اين بخش دکتر هو (اپيزود "Listen")، فلش (پايلوت)، گريم ("Once We Where Gods") و Orphan Black براي اپيزود ("By Means Which Have Never Yet Been Tried") هستند.
بازي تاج و تخت در صورت موفقيت براي سومين بار جايزه هوگو اواردز را در اين بخش از آن خود خواهد کرد. اپيزودهاي "بارانهاي کاستامير" و "بلک واتر" در سال 2014 و 2013 موفق به دريافت اين جايزه شدند و فصل يک اين سريال هم در بخش بهترين نمايش-درام (بهترين فصل) موفق به شکست رقيبان خود شد.
ایرانیها زودتر از پخش جهانی، فصل پنجم «بازی تاج و تخت» را دیدند
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حالي كه روز گذشته همه منتظر بودند تا شبكه HBO ساعت 9 شب به وقت آمريكا اولين اپيزود از فصل پنجم سريال «بازي تاج و تخت» را روي آنتن ببرد، از ظهر چهار اپيزود اول فصل پنجم توسط هكرها روي سايتهاي دانلود گذاشته شد و طرفداران سريال در ايران هم بلافاصله آن را دانلود كردند و اينطوري شد كه قبل از پخش جهاني، طرفداران ايراني پروپاقرص سريال اپيزودهاي اول اين فصل را ديدند و بقيه از روز گذشته، از ترس اسپويل شدن داستان حتي به صفحاتشان در شبكههاي اجتماعي هم سر نميزنند.
به گزارش ورايتي، شنبه شب اپيزودهاي اول فصل جديد اين سريال پرمخاطب روي سايتهاي تورنت قرار گرفت. و تا 7 صبح روز يكشنبه بيش از 550هزار نفر در جهان اپيزودهاي لو رفته سريال را دانلود كردند. تا ساعت 9 صبح ديروز تعداد افرادي كه چهار اپيزود را دانلود كردند نزديك به 800هزار نفر بود. اپيزودهاي لو رفته همان نسخههاي نهايي سريال است كه از شبكه HBO پخش ميشوند. منابعي كه باعث پخش اين فايلها در اينترنت شدهاند هنوز ناشناخته هستند اما بعضي از منابع معتقدند كه احتمالا اين اپيزودها از زمان نمايش آنها براي مطبوعات لو رفتهاند.
«بازي تاج و تخت» از همان ابتداي پخششدناش براي دزدان اينترنتي كه اين سريال را به صورت غيرقانوني روي سايتهايشان قرار ميدادند، يك گنج بوده است. فصل قبلي اين سريال با 48 ميليونبار دانلود ركورد بيشترين دانلود غيرقانوني سريالهاي تلويزيوني را به خودش اختصاص داد. اپيزود پاياني فصل چهارم در عرض 24 ساعت ميليونها بار دانلود شد و اصلا از نظر تعدادي دانلود غيرقانوني فايلهاي ويديويي سريال و فيلم وارد فاز جديدي شد.
تحقيقات نشان داده كه دزديهاي اينترنتي، بخصوص اگر قبل از پخش قانوني در اينترنت درز كرده باشند، روي درآمدهاي توليدكنندگان فيلم و سريال تاثير منفي زيادي خواهد گذاشت. از طرف ديگر بعضيها معتقدند تعداد زياد دانلودهاي غيرقانوني خودش يك تبليغ است. جف بيكيوز، مدير اجرايي تايم وارنر سال 2013 درباره دانلودهاي غيرقانوني زياد «بازي تاج و تخت» گفته بود كه اين ميزان شور و شوق نسبت به اين سريال از جايزه امي هم بهتر است.
«بازي تاج و تخت» در حال حاضر پربينندهترين سريال جهان است. اين سريال براساس كتابهاي فانتزي «نغمه آتش و يخ» نوشته جورج.آر.آر.مارتين ساخته شده. مارتين شبيه كاري را كه تالكين در «ارباب حلقهها» و «هابيت» انجام داده بود، در كتابهايش انجام داده و يك جغرافياي جديد به نام وستروس خلق كرده است. بعد از پخش سريال «بازي تاج و تخت» سايتهاي زيادي درباره وستروس و خاندانهايي كه در آن زندگي و حكومت ميكنند، افتتاح شده است. كتابهاي مارتين هم در ايران به فارسي ترجمه و منتشر شده است. البته اين نكته را هم در نظر بگيريد از آنجا كه مارتين داستانش را هنوز تمام نكرده، نسخه سريال كمي با كتابها تفاوت دارد و قرار است از فصل آينده كلا مسير متفاوتي را طي كند. مارتين گفته است فرصت نميكند اپيزودهاي فصل ششم سريال را بنويسد و نوشتن كتاب براي او بيشتر از فاصله زماني بين دو فصل وقت ميگيرد درنتيجه خالقان سريال بايد مسيرشان را جدا كنند. بنيوف و وايس، خالقان «بازي تاج و تخت» گفتهاند آخرين فصلهاي اين سريال سال 2017 پخش خواهد شد درنتيجه 3-4 فصل به پايان «بازي تاج و تخت» مانده و همين عطش هواداران را بيشتر ميكند.
تماشای «بازی تاج و تخت» دست کمی از حکومت بر این هفت پادشاهیِ آشفته ندارد. البته آنهایی که از قبل کتابها را خوانده بودند، هشدار داده بودند که چنین تجربهای آسان نخواهد بود. ناسلامتی با سریالی طرف هستیم که شخصیتهای اصلی مُردهاش از زندههایش بیشتر هستند. در این داستان پروسهی تغییر و تحول یک دقیقه هم آرام نمیگیرد و قصه مثل بچهی اعصابخردکنِ بیشفعالی که حالا قدرتی خدایی پیدا کرده، بیوقفه درحال درهمشکستنِ انتظارتمان است.
از همین سو، دنبال کردن رد چهرهها، رویدادها و خطهای داستانی به ذهنی تیزتر از فولاد والریایی نیاز دارد. اما هیچ پادشاهی به تنهایی حکومت نمیکند و شما هم درست مثل دیگر پادشاهان (تماشاگران) هفت پادشاهی به کمک «دست»تان نیاز دارید تا شما را در جریان آخرین اتفاقاتِ سرزمین بگذارد. مخصوصا در این برحهی زمانی که یکی-دو روز بیشتر به پخش فصل پنجم سریال موفقِ شبکهی اچ.بی.اُ نمانده است. در این مطلب منطقه به منطقه، داستان به داستان به جای جای وستروس و آنسوی دریای باریک سر میزنیم و گذشتهها را مرور میکنیم تا وقتی پای اپیزود آغازینِ فصل پنجم نشستید، هنگ نکنید!
دیوار در دورانی جدید
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]نبرد برای این سازهی کلیدی که بین تمدن و هرجومرجِ یخزدهی آنسو ایستاده است، فعلا به پایان رسیده است. منس ریدر، پادشاهِ آنسوی دیوار، تقریبا وحشیها را به پیروزی علیه نگهبانانِ شب رساند. چون وایتواکرها و ارتشی از زامبیهای بیمغزشان از پشت درحال نزدیکتر شدن هستند. البته جلوی این پیروزی با حضور غیرقابلپیشبینی پادشاه استنیس براتیون گرفته شد. اکنون منس، فرماندهی دستراستاش، تورمندِ غولکُش و تعداد بیشماری از وحشیها، زندانی استنیس هستند. درحالی که او و اطرافیانش از جمله سِر داووس سیوورث، درحال احیای مردان شب هستند. جان اسنو معشوقهی وحشیاش یگریت را در نبرد از دست داد، اما او و سِر الیسر تورن که تا قبل از جنگ از جان دل خوشی نداشت، اکنون حسابی رفیق شدهاند و از آنها به عنوان قهرمانان جنگ یاد میشود.
خیلی عمیقتر در شمال، برادر لُرد اسنو، برن و همراهانِ سفرش، میرا ریدر و هودور راهشان را از بین یکسری اسکلتهای متحرک باز کردند تا به خانهی زیرزمینی و مخفی فرزندان جنگل وارد شوند—نژادی جادویی و اِلفمانندی که گمان میرفت مدتها پیش منقرض شده باشند. هرچند این میعاد به قیمت جان برادرِ میرا، جوجن انجامید. اما برن درنهایت موفق شد راهنمای رویاهایش، زاغ سهچشم، را از نزدیک ملاقات کند. جادوگری که در شاخههای ریشهی یک درخت پیچیده شده است، قول داده تا این مرد جوان را تعلیم دهد.
قصهی وینترفل
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]بهتر است دیگر نام پادشاهی شمال را به «وینترفلِ اشغالی» تغییر دهیم. در ازای خنجر زدن از پشت به راب استارک (خب، از لحاظ فنی به سینه) در عروسی خونین، تایوین لنیستر به لُرد روس بولتونِ بیرحم قلعهی نیاکانِ استارکها و همچنین عنوان «محافظِ شمال» را هدیه کرد. این وسط، روس بولتون پسر حرامزادهی دیوانهاش، رمزی اسنو را در خلال خوشحالی از این موفقیت، قانونی اعلام کرد. حالا رمزی اسنو به عنوان وارث وینترقل شناخته میشود و تیان گریجوریِ بیچاره که در قالبِ بدبختِ فرمانبرداری به اسم ریک فرو رفته، کماکان همراه آنهاست.
در جادهای جدا به سوی یک مقصد
خواهران استارک اکثر زمان فصل چهارم را در فرار گذراندند، اما هردو در پایان به مقصدهای کاملا متفاوتی رسیدند. سانسا بعد از اینکه لیتلفینگر او را به صورت ناخواسته در نقشهی قتل پادشاه جافری سهیم کرده بود، از «قدمگاه پادشاه» بیرون زد. او با کمک لُرد بیلیش به کوهستانی دورافتاده یعنی قطعهی ایری، جایی که خالهی روانیاش، لایسا اَرن زندگی میکند، فرار کردند. آنجا لایسا نزدیک بود، سانسا را بکشد، اما لیتلفیلنگر پیشدستی کرد و این زنِ نفرتانگیز را برای تکمیلِ نقشهی بلند و بالایش از چهرهی زمین محو کرد. برخلاف انتظارها، سانسا آن اخلاقِ معصومانهاش را کنار گذاشت و به جای لو دادنِ محافظِ شیطانیاش، در دروغِ او سهیم شد. اکنون با وجود سانسایی تاریکتر، او برای در آغوشِ کشیدنِ شیادترین انسانِ تمام هفت پادشاهی به عنوان مربی و مرشدش، آماده به نظر میرسد.
خواهر کوچکترش، آریا اوقات سختتری را پشت سر گذاشت. او مسیرش را همراه با جنگجوی سرکشِ همراهاش سندور کلگان معروف به تازی با کشتن باز کرد تا به جفتِ عجیب و غریبِ دیگری مثل خودشان برخوردند: برینِ تارتی، زنِ جنگاوری که قسم خورده از خواهرانِ استارکی محافظ کند و ملازمِ ترسناکاش، پادریک! برین، تازی را در دوئلی سنگین شکست داد. اما آریا تصمیم گرفت از چشمِ برین مخفی بماند و با آرامش به جان دادن تازی خیره شود. او با استفاده از سکه و عبارتِ «والار مگولیس» که در گذشته از آدمکشی به اسم جیگن هگار، گرفته بود، یک سواری رایگان به سوی براووس دستوپا کند. شهری منزوی در آن طرفِ سواحل وستروس.
در «قدمگاه پادشاه» چه خبر است
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]در یک کلام، «قدمگاه پادشاه» بهطرز دیوانهواری در کشتوکشتار و آشوبی تمامعیار به سر میبرد. پادشاه جافری در پی توطئهایی بین لیتلفینگر و بانو اولنا تایرل مُرده است و حالا برادر کوچکترش، تامن تاج پادشاهی را بر سر دارد و عمویش تیریون به عنوان مقصر تمام این اتفاقات شناخته شد. تیریون به وسیلهی اوبرین مارتل که برای نبرد به جای او در محاکمه به وسیلهی مبارزه پیش قدم شده بود، فرار کرد. اما اوبرین مارتل بعد از زخمی کردن حریفاش، در کشتن ماشینکشتاری به اسم سِر گلگور کلگین یک لحظه تعلل کرد و این غفلت به ترکیدنِ مغزش با دستانِ خالیِ «کوه» به پایان رسید! درسی تاثیرگذار برای زندگی خودمان که میگوید باید دشمنانمان را در اولین فرصت خلاص کنیم!
در ادامه نامزد اوبرین، الاریا سَند به شهر خودش (جایی که اگر یادتان باشد، تیریون خواهر زادهاش، میرسلا را به عنوان نشانهای از حسنِ نیت فرستاده بود) فرار کرد. ملکه سرسی، گرگور را به دوست تازهی هولناکاش، استاد نمیدونم چیچی سپرد تا آزمایشاتی روی او انجام دهد. تیریون هم درنهایت به لطفِ برادرش جیمی، از اعدام قسر در رفت و همراه با استاد جاسوسی وستروس، وَریس، از پایتخت گریخت. البته قبل از فرار، راهش را کج کرد و دوستدختر سابقاش، شِی و پدرِ قدرتمندش، تایوین را برای دست بردن در محاکمهاش کُشت. آخرینبار او و وریس را در کشتیای دور از قدمگاه پادشاه دیدیم. این یعنی به جز سرسی و مارجری تایریلِ جاهطلب که به زودی عروسِ پسرش میشود، فرد دیگری باقینمانده تا جلوی آنها از کشتن یکدیگر بگیرد.
در همین حین، در «میرین»…
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]با این وضعیتی که در وستروس است، به نظر ایدهی خوبی است که دنریس تارگرین، با استفاده از اژدهایان، دوتراکیها و سوپرسربازهایی که در قالب نیروهای «آویژه»اش (Unsullied) دارد، به خلیجِ بردهفروشانِ بدنام حمله کرده و آنجا را آزاد کند. اما ملکه دنریس کمکم دارد متوجه میشود که به زبان آوردن چنین فکری، آسانتر از انجاماش است. او که قبل از حرکت در جادهی رسیدن به «تخت آهنین» حالا در شهر «میرین» مستقر شده، فهمیده درحالی که نیمی از شهر ستایشاش میکنند، نیمی دیگر از او متنفرند و مرگاش را آرزو میکنند. در کنار او میتوان به اعضای شورای بههمریختهاش یعنی، سِر بریستان سلمی (رییس شوالیههای گاردپادشاهی)، میساندی (مترجماش)، کرم خاکستری (رییس نیروهای آویژه) و مزدور و نزدیکترین دوستِ دنریس، داریو نهاریس، اشاره کرد. البته اگر فراموش نکرده باشید، دنی در حرکتی بزرگ، نزدیکترین مشاورش، جورا مورمونت را به خاطر اینکه جاسوسِ سابقِ وستروسیها بوده، تبعید کرد. دیگه چی؟ خب، دنی دوتا از اژدهایانش، ویسرین و ریگال را به خاطر اینکه برادرِ بزرگترشان، دروگون، یکی از بچههای محلی را جزقاله کرده بود، به زنجیر کشید. درحالی که اژدهای مجرمِ اصلی فرار کرده و هنوز توسط هیچکس دیده نشده. میدانید، کالیسی بودن اصلا آسان نیست!
قسمت دوم بزودی ..
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
فردا یک اپیزود دیدنی ..
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اووفففف جوووون (sm127)
اظهار نظر نویسنده، جرج آر.آر مارتین درباره قربانیهای فصل پنجم مجموعه و ماجرای مرگهای مشهور "بازی تاج و تخت"
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
جرج آر.آر مارتین به خاطر مرگهای متعدد کاراکترها در کتابش، نقدهای زیادی را تحمل میکند؛ اما این حکم اعدامها همیشه با ضربه زدن قلم روی کاغذ صادر نمیشوند. به گزارش سرویس تلویزیون جهان کافه سینما، سریال در کشتن کاراکترهایی که هنوز در کتابهای مارتین زنده هستند، ید طولایی دارد. خود مارتین نیز تایید کرده که در فصل پنجم هم این روند ادامه خواهد داشت. احتمالا ناراحتکنندهترین و زجرآورترین مثال برای وقتی باشد که در فصل سوم، همسر باردار راب استارک تالیسا، در اپیزود "عروسی قرمز" با ضربات چاقو به شکمش به قتل رسید. چه کسی است که هنوز از به یاد آوردن آن اپیزود قلبش به درد نیاید؟!
مثال دیگر برمیگردد به فصل چهارم، اپیزود نگهبانان دیوار. وقتی که پیپ و گرن هنگام نگهبانی از دروازهی دیوار با غول گلاویز شده و کشته شدند، دوز ترحم بسیار بالاتر رفت؛ که البته این دو شخصیت طبق گفتهی مارتین در کتاب زندهاند و حالشان هم خیلی خوب است.
مارتین به هالیوود ریپوتر در اینباره میگوید: «در مورد کشتن شخصیتها، نظر خودم را میدهم اما حقی برای رد یا قبول کردن چیزی ندارم.» نویسندهی کتابهای نغمهی آتش و یخ ذکر کرده که بعضی از این قتلها از سر ناچاری و به بودجهی سریال بر میگردد. در کتابها میتوان بینهایت جنگ تعریف کرد و دوجین کاراکتر را کشت اما سریال از این ویژگی برخوردار نیست.
اگر میخواهید حدس بزنید که ممکن است چه کسی در فصل پنجم کشته شود، بهتر است به کاراکترهایی که در کتاب میمیرند، بیشتر توجه کنید؛ البته آنهایی که همتایی مستقیم برایشان در سریال وجود ندارد. مارتین گفته که کاراکترهای سریال احتمالا در زمان مشخص شدهشان، خواهند مرد.
قسمت دوم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
480
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
720
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
کم حجم نسخه 720 hd tv
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
زیرنویس قسمت دوم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
کم حجم با حجم کمتر/ کیفیت تضمین شده
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]نقل قول:
نوشته اصلی توسط Chavosh [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
- (sm127)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
پس از تماشاي چهار فصل دربهدري و سرگرداني آريا استارك از كينگز لندينگ تا هارنهال و ويل حالا او با گذشتن از درياي باريك به براووس ميرسد. او حالا از استارك تنها نامش را بر خود ميبيند. با سينهاي سرشار از كينه كه حتي به غول مهرباني چون هاوند هم شفقتي نشان نداده. در گذرش از ميان مجسمه تايتان در ورودي براووس از صداي شيپور لحظهاي ميترسد اما بلافاصله به خودش يادآوري ميكند كه " من نميترسم" . آريا حالا در آستانهي ديدار با جاكن هاكار در خانه سياه و سفيد از احساسات انساني تنها نفرت را در خودش پرورش داده و شبيه دختركي كه بعد از تماشاي اعدام پدرش از كينگز لندينگ خارج ميشد نيست. قرينهاي از حضور او در براووس وقتي كه با يك ضربه شمشيرش كبوتري را سر ميبرد در مقايسه با همين فعل در كينگز لندينگ كنايهآميز است.
خواهرش سانسا هم كه شرارت درونش همراه با زيبايي و جذابيت جنسي تازهاي كه در كنار پيتر بيليش به دست آورده او را بيشباهت به سانساي سادهلوحي كه ميشناختيم ميكند. و قابل پيشبيني بود كه او هم مثل خواهرش همراهيِ برين تارث كه وفادارانه هفت اقليم را در جستجوي دختران كاتلين طي كرده، نپذيرد. برين تارث كه هيچ چيز مثل وفاداري برايش مهم نيست. طعنهآميز است كه به قول لرد بيليش در هيچ كدامشان هم موفق نبوده. رنلي باراتئون، كاتلين استارك و حالا دخترانش. اگرچه شمشير جيمي لنيستر كه به "پيماندار" ناميده شده همراهش است و شايد همين او را همراه با پادريك به دنبال كردن سانسا و بيليش مصرتر ميكند.
از ميان استاركها تنها جان اسنو بيشتر از سايرين شبيه لرد ند استارك فقيد ميشود. همويي كه از نام استارك بيبهره است. و استنيس براي وسوسه كردن او به همراهياش دقيقا به خال ميزند. نام استارك را به او پيوند ميزند و او را لرد وينترفل ميكند. اما جان اسنو كه پس از مرگ معشوقهاش و هزينهي بزرگي كه در راه وظيفهاش داده براي پيماني كه بر سرش سوگند خورده آمادهتر شده، پيشنهاد استنيس را رد ميكند و در جلسه رايگيري براي لرد فرمانده جديد ديوار با ياريِ ساموئل خردمند و مستر ايمون برگزيده ميشود. فرمانده جديد ديواري كه براي مقابله با وحشيها بنا شده در حاليكه كينهاي از آنان به دل ندارد.
در پايتخت سرسي، براي يافتن تيريون حاضر است هر كوتولهاي سر بريده شود و از سويي گردنبند ميرسلا دخترش كه به نظر ميرسد از سوي معشوقه اوبراين مارتل براي تهديد او فرستاده شده جيمي را برآن ميدارد به همراه بران كه نميشود براي او زندگي خستهكنندهاي در كنار دختري اشرافزاده را در نظر گرفت به سمت دورن بروند. دورن تحت حكومت برادر اوبراين، دوران مارتل كه در اولين معرفي از شخصيتش روي ويلچري نشسته و بياعتنا به گلايههاي الاريا سند كه خواهان انتقام از لنيسترهاست آرام و عاقل به نظر ميرسد. اگرچه در ظاهر با پرنس اوبراين باشكوه تفاوت دارد اما همان جمله او را تكرار ميكند " ما اينجا در دورن دختر بچهها را نميكشيم. "
به همان اندازه كه سرسي لنيستر در غرب با مشاورينش از كاون لنيستر – عمويش - تا مستر پايسل و ميس تايرل به مشكل افتاده در شرق نيز زن ديگري كه حكومت آن سوي دنيا را در اختيار دارد نيز گرفتار اتاق فكر خويش است. نيروهاي متناقض اتاق فكرش از نمايندگان اربابان تا نماينده بردگان براي مجازات يكي از پسران هارپي كه دستگير شدهاند پيشنهاد متفاوتي ميدهند. ماسادور (برده سابق و مشاور فعلي دنريس) خودسرانه دست به قتل يكي از اعضاي انجمن مخوف هارپيها ميزند و دنريس در مهمترين تصميمش از زمان فتح ميرين فرمان به مرگ ماسادور ميدهد. مثل ند استارك وقتي در پايلوت سريال جوان بختبرگشتهاي را كه از دست وايتواكرها فرار كرده بود را سر بريد و مثل راب استارك وقتي سردار نافرمان لشكرش را گردن زد. رنج باقيمانده از اين تصميم شاهانه به مانند آن پدر و پسر فقيد او را نيز در امان نخواهد گذاشت. و مهمتر از آن او حالا حمايت بردگاني كه او را مادر و ناجي خويش ميدانستند نيز از دست خواهد داد. توده عصباني مردم او را با سنگ و خشم بدرقه كردند. و دنريس تنها و سراسيمه در قصرش كه تنها با پيدا شدن دوباره دروگون (اژدهاي فراري) ميتوانست آرام گيرد آن را نيز در اختيار و كنترل خويش نميبيند.
خون، مسکر، جنسیت، جادو: Game of Thrones چگونه نوشته میشود/ برایان کاگمن تهیهکننده ما را به داخل اتاق نویسندگان سریال Game of Thrones میبرد
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نيويورك آبزرور/ شان تي كولينز: يك پيشگويي درباره مجموعه فانتزي حماسي جورج آر.آر مارتين، آوازي از يخ و آتش وجود دارد كه ميگويد: "سه نفر صاحب اژدها هستند." شايد منظور همان قهرماناني هستند كه وستروس را از سلطه وايتواكرها نجات ميدهند. شايد هم تنها هلهله و فريادي باشد براي خاندان تارگرين (يا گيدورا شاه). با اين حال فقط كافيست چنين پيشگويياي را به اقتباس عجيب موفق شبكه اچبياو از كتابهاي مارتين تعميم دهيم، آنوقت معناي آن خالي از هرگونه سوءتفاهم خواهد بود. خالقين و گردانندگان سريال بازي تاج و تخت، ديويد بنيوف و دن وايس تحقق نفرات اول و دوم اين پيشگويي هستند. نفر سوم، تهيهكننده سريال، استاد غيررسمي اين افسانه و تنها نويسنده ديگريست كه ناماش در كنار دو نفر اول در تمام پنج فصل سريال به چشم ميآيد: برايان كاگمن.
اين دانشآموخته دانشگاه جوليارد در حال حاضر روي اقتباسي سينمايي جادو: گردهمايي/Magic: The Gathering كار ميكند و در عين حال يكي از اعضاي كليدي "بازي" هم به شمار ميآيد. در طي صحبت با آقاي كاگمن متوجه وظيفهشناسي و وفاداري او نسبت به لردهاي مافوق خود، بنيوف و وايس كه دركنار يكديگر زوج دي اند دي را ساختهاند شدم، به راستي كه ميتوان او را در جايگاه يكي از شواليههاي گارد سلطنتي/كينگزگارد تصور كرد، با توجه به اين كه سريال تنها هفت نويسنده را در طول پنج فصل خود به كار گماشته است؛ چهار نفر از اين هفت نويسنده آقايان بنيوف، وايس، كاگمن و خود مارتين هستند. فصل جديد اين حماسه ده اپيزودي از روز يكشنبه، دوازدهم آوريل (23 فروردين) شروع خواهد شد.
آبزرور: اين سريال يك موفقيت غولآساست، مشهورترين سريال در تاريخ شبكه اچبياو و پربينندهترين سريال در تاريخ تلويزيون. اين موضوع چقدر مايه مبالات شماست؟
برايان كاگمن: اگر بخواهم از منظر شخصي صحبت كنم بايد بگويم كه هنوز به همان اندازه عصبي و از خود گريز هستم، بنابراين فكر نميكنم بر غرور من چيزي اضافه شده باشد. فكر ميكنم كه ديويد و دن نگرش خاص و ويژهاي نسبت به سريال و جهان آن دارند. حتي در اوج محبوبيت و موفقيت سريال، دي اند دي هيچوقت آن را به عنوان يك امتياز مسلم قبول نمي كنند. آنها همه تصميماتشان را بادقت اتخاذ ميكنند. آنها واقعا ميخواهند كه هر فصل در پي استحكام و انگيزه شكل گرفته در فصل قبلي ادامه پيدا كند و مهمتر از آن با فصل قبلي متفاوت باشد.
چطور؟ آيا يك شرح مختصر درباره حس و حال هر فصل وجود دارد كه مشخص ميكند درباره چه چيزي خواهد بود؟
نه...منظور من اين است كه وقتي همهچيز را در كنار يكديگر قرار ميدهيد يك "تم" اصلي در ذهن شما به وجود ميآورد، اين چيزيست كه البته شايد دي اند دي پيش از اجرا مدتها درباره آن صحبت كنند كه در اين مورد من شراكتي در بحثها ندارم. اما واقعيت اين است كه سازوكار ما در اتاق نويسندگان به اين شكل نيست، همهچيز درباره داستان و كاراكترهايش است. فكر مي كنم كه مارتين هم از چنين روشي در نوشتن كتابهايش بهرهبرداري ميكند. وقتي درباره تفاوت هر فصل صحبت ميكنم بيشتر منظورم به پيشروي كاراكترها و تغييرات آنهاست.
من به طور خاص چيز زيادي درباره پروسه فيلمنامه نويسي شما، دن و ديويد نميدانم. حتي مطمئن نيستم كه اتاق نويسندگان به شكلي كه ميشناسيم اصلا وجود داشته باشد. اپيزودها چگونه نوشته ميشوند؟
خب چنين پروسهاي فصل به فصل تغيير ميكند. اما اساس آن در چند سال اخير به يك شكل بوده. در حين فيلمبرداري يك فصل درباره مرحله به مرحله آن و اثري كه بر فصل بعدي ميگذارد حرف ميزنيم. كاراكتر ايكس حركتاش را در فلان جا شروع ميكند و ميخواهيم كه در پايان فصل به فلان جا رسيده باشد. با نزديك شدن به پروسه توليد ديويد و دن، گاهي اوقات، كاركترهاي مشخصي را به هر يك از نويسندگان واگذار ميكنند. به عنوان مثل وقتي كه مشغول ساخت فصل چهارم بوديم آريا و چند كاراكتر ديگر به من محول شدند. بنابراين من براي چند هفته در خانه مشغول "آرياي فصل چهارم" بودم، البته فراموش نكنيد كه پيش از آن درباره صحنههايي از او و اينكه چه بخشهايي از كتاب و چه سناريوها و تمهايي بايد مورد استفاده قرار بگيرند صحبت كرده بوديم.
بعد از آن در ماه ژانويه و بازگشت به لسانجلس چيزي حدود دو يا سه هفته كارهاي فرديمان را روي ميزگذاشته بوديم و درباره آنها بحث ميكرديم. چيزهاي جديدي را اضافه كرديم، بعضيها را حذف و از بعضي چيزهاي كنار گذاشته شده دوباره استفاده كرديم. نتيجه كار گاهي اوقات به طرح فردي شما نزديك است و گاهي هم كاملا با آن تفاوت دارد.
پس از آن ما تمام طرح هاي مربوط به كاراكترهاي اصلي را كنار هم ميچينيم و با كاغذهاي رنگي نشانهگذاري آنها را به ترتيب اپيزودهاي هرفصل مشخص ميكنيم، به اين شكل نمايي كلي و البته ناهموار از ترتيب صحنهها به دست ميآيد. از آنجا دوباره تقسيم كار ميكنيم و هركس مقدار قابل توجهي از پيشنويس مربوط به هر كاراكتر را برعهده ميگيرد، اين پيشنويسها اينبار باجزئيات نوشته ميشوند، چيزي كه گاهي اوقات به بالاي صد صفحه ميرسد. ديويد و دن آن را صيقل ميدهند و در نهايت آنها همان چيزي خواهد بود كه ما در ساخت اپيزودها از آن استفاده ميكنيم. من به طور كلي روي اپيزودهاي مياني هر فصل كار ميكنم، به نظر ميآيد اين شكلي همه چيز بهتر جواب ميدهد. جورج هم براي چهار فصل گذشته فيلمنامه نوشت اما براي فصل پنجم به خودش استراحت داد تا روي كتاب بعدياش كار كند. جورج در اين شرايط خلاصه اپيزودها را مطالعه ميكند و نظرات خود را با ما درميان ميگذارد.
دو فيلمنامهاي كه من مسئولشان هستم روي هم حدودا 45 روز زمان ميبرند. دي اند دي آنها را مطالعه ميكنند و نظر ميدهند و من بايد به بازنويسي آنها بپردازم، گاهي اوقات دي اند دي خودشان تصحيحاتي درباره آنها انجام ميدهد. روند تعمير و پرداخت اين فيلمنامهها در طول مراحل پيش توليد و توليد هم ادامه پيدا ميكند. با اين حال بيشتر آنها در مرحله نهايي آماده اجرا و فيلمبردارياند. بايستي كه اين طور باشد، همه 10 فيلمنامه 10 اپيزود بايد كه قبل از شروع فيلمبرداري تكميل شده باشند. ما همه 10 اپيزود را همزمان فيلمبرداري ميكنيم، بدون ترتيب مشخصي، مثل يك فيلم بزرگ 10 ساعته، دو واحد فيلمبرداري مجزا تمام وقت در حال كار كردن هستند، گاهي اوقات در كشورهاي مختلف.
نويسندگي در حرفه شما چگونه بر مسئوليتهاي ديگرتان به عنوان يك تهيه كننده اثر ميگذارد؟
من در حين فيلمبرداري روي مود تهيهكنندگي هستم. دو واحد به شكل مجزا همزمان با هم مشغول هستند و من عموما بايد در صورت عدم حضور ديويد و دن جاي خاليشان را پر كنم، با كارگردانها همراه شوم و نكات لازم را به آنها گوشزد كنم و درباره چيزهاي مربوط به داستان به آنها مشاوره دهم. اساسا بايد مطمئن شوم كه داستان به همان شيوهاي بازگو ميشود كه ما در اتاق نويسندگان درباره آن به توافق رسيديم. من در مرحله پس از توليد به غير از اينكه درباره كاتهاي اپيزودها نظر بدهم نقش ديگري ندارم. در اين مرحله بايد آماده نوشتن فصل بعدي باشم.
با وجود سنگيني وظايف و مسئوليتها اما گروه نويسندگان چندان هم بزرگ نيست. همچنين چيزي چطور ممكن است؟
فكر ميكنم كه چنين چيزي تا به اينجا خوب جواب داده. مطمئن نيستم كه اين روش به درد سريالهاي ديگر هم بخورد. اما براي ما همهچيز مطابق ميل و متمركز پيش ميرود. ما همگي خودمان را دراختيار سريال قرار دادهايم، سريالي كه مراحل توليد آن روال معمول سريالسازي نيست، ما با دپارتمانهاي مختلف و همه بازيگران ارتباط بسيار نزديكي داريم. اما درست است، هيچگاه بيشتر از چهار نويسنده در اتاق نويسندگان حضور نداشته است، در فصلهاي يك و چهار فقط من و ديويد و دن حضور داشتيم. براي فصلهاي دو و سه ونسا تيلور خارقالعاده را در كنار خود داشتيم و براي فصل پنجم هم يك نويسنده جوان خيلي خوب به نام ديو هيل به جمع ما اضافه شد، همه چيز عالي بود. با اين حال در نهايت صداي اصلي سريال از آن ديويد و دن است. كار من حمايت از اين صدا و نوشتن براي آن است.
شما تقريبا به پايان كتابهاي تاكنون منتشر شده جورج آر.آر مارتين نزديك ميشويد. آيا در انتظار چنين روزي بوديد؟
خب، درواقع فكر مي كنم كه سالهاي اول تنها به فكر اين بوديم كه هر فصل به درستي به اتمام برسد و مردم زيادي آن را تماشا كنند. همانطور كه به فيلمبرداري فصلهاي سوم و چهارم نزديك ميشديم ديويد و دن به طور جدي شروع به فكر كردن درباره ساختار كلي سريال كردند، ميدانستيم كه ميتوانيم آينده همه چيز را در نظر بگيريم. درنهايت سريال بايد با سرعت خاص خود حركت كند و مارتين هم بايد كتابهايش را با سرعت مدنظر خود بنويسد. او و دي اند دي هميشه ارتباط نزديك خود را حفظ كردهاند. اما سريال ويژگيهاي خاص خود را دارد، بايستي كه اين طور باشد.
بخشي از هواداران درباره اين موضوع تعصب به خرج ميدهند؛ اينكه سريال محتواي دو كتاب باقي مانده را لو داده است. آيا اين موضوع موجب نگراني شما هم شده؟
من فكر مي كنم كه ما فقط لازم است فصل پنجم و ششم يا هر چند فصل بيشتر را به بهترين نحو ممكن بسازيم. فكر نميكنم كه مجاز باشم در اين باره به طور خاص چيز بيشتري بگويم.
جداي از متريالهاي جديد، با نگاه به بازيگران، لوكيشنها و آنونسهاي منتشر شده به نظر ميآيد كه سريال در رابطه با داستانهاي از پيش تعريف شده مسير جديدي را در پيش گرفته است. وقتي كه قرار است بنا به هر دليلي تفاوت هايي در سريال به وجود آوريد انگيزه اصلي از اين كار چيست؟ آيا صحبت از "قدرت بيشتر و مسئوليت بيشتر" در ميان است يا اينكه فقط با خود ميگوييد "هورا، بياييد از كتاب فاصله بگيريم!"
من فكر ميكنم كه در اين مرحله ما قطعا مسئوليتهاي بيشتري در برابر تماشاگران داريم. فرقي نمي كند كه كتابها را خوانده باشند يا نه، ما بايد تلاش كنيم تا 10 ساعت برجسته و بينقص بسيازيم. سوال اينجاست كه چرا يك داستان فرعي، يك كاراكتر يا يك اتفاق بايد مسير متفاوتي با كتابها داشته باشد. البته همه چيز مرحله به مرحله به بحث گذاشته ميشود. درنهايت بايد تبديل به همان چيزي شود كه ديويد و دن براي سريال صلاح ميدانند.
اين حجم از تماشاگران با نگاه دقيق و حساسشان ميتوانند نظرات موشكافانه و پرسروصدايي هم بدهند. دارم درباره آن صحنه به خصوص جيمي و سرسي در كنار بدن بيجان جافري فكر ميكنم. كساني كه از كتابها جانبداري ميكنند معتقدند كه آن صحنه درواقع يك سوءاستفاده جنسي از سرسي بود، مردم كلمه به كلمه حرفهاي دن، ديويد، الكس گريوز كارگردان و لنا هدي و نيكولاي كاستر-والدو را تجزيه كردند تا از نگاه واقعي آنها نسبت به اين صحنه مطلع شوند. اگر شما بخواهيد به طور خاص درباره آن صحبت كنيد چه نظري خواهيد داشت؟
كارفرمايان من اظهارنظر همگانياي در اين مورد نكردند. چيزهاي زيادي ميتوانم درباره آن بگويم اما اين كار واكنشهاي رسانهاي زيادي هم در پي خواهد داشت...بنابراين فكر نميكنم كار مناسبي باشد.
به طور كلي، هنگام نوشتن، سنگيني انتقادهاي مختلف را روي دوش خود احساس مي كنيد؟
جواب من به اين سوال يك "نه" مودبانه و محترمانه است.
به لطف كتابها، به نظر ميآيد كه سريال همه عناصر لازم يك پديده فرهنگي را از همان شروع ساخت فصل اول در اختيار داشته است. خاندانها، نشانها، شعارها و رقابت هركدام از آنها با يكديگر. همه اينها در حال حاضر به شكلي كاملا طبيعي راهشان را به سوي چاپ روي تيشرتها و شكلگيري منازعات مختلف بين تيم استارك و تيم لنيستر باز كردهاند. به اين معنا كه تنها بخشي از اين جهان درام است و بخشي ديگر به دنياي ابرقهرماني و سرگرمي راه پيدا كرده. آيا چنين عناصري جزء فاكتورهاي شما هم حساب ميشوند؟
اين همان چيزيست كه كاركنان خوب و بااستعداد بازاريابي شبكه اچبياو در راستاي تحقق آن تلاش ميكنند. فكر نميكنم كه اين فاكتورها مستقيما به شيوه داستان گويي ما راه پيدا كنند. البته كه رقابت بين خاندانهاي مختلف بخش مهمي از داستان ماست اما منظور من اين است كه ما قدم به قدم و لحظه به لحظه در سر و شكل دادن اين چيز جلو ميرويم. فلان كاراكتر چه ميخواهد؟ چگونه به آن ميرسد؟ چه چيزي بر سر راه او قرار دارد؟ اينها سوالاتي هستند كه يك بازيگر هم براي اجرا از خود ميپرسد. چيزهاي ديگر خودشان از اين مرحله به بعد وارد حيطه اهميت ميشوند.
شما چگونه توجه تماشاگران را به اين سوالات جلب ميكنيد، كه آنها براستي در حال تجربه چه چيزي هستند، در مقابل اينكه چه چيزي در آينده ممكن است در سريال اتفاق بيفتد؟ تيزرها، اخبار مربوط به بازيگران، اخبار افشا شده، گمانه زنيها، اسپويلرها، تئوريها؛ ما به عنوان توده مردم بيشتر روي سبقتگرفتن از هنر و پيشبيني آن متمركز شديم تا اينكه بخواهيم به خود هنر توجهي نشان دهيم. لعنت به من، حتي من هم در اين مصاحبه مقصر هستم. به نظر شما اين موضوع اهميتي دارد؟
ببينيد، اين موضوع دشواريست. ما واقعا ميخواهيم كه تماشاگران داستان را تجربه كنند. شايد شما فقط بخواهيد تماشاي يك سريال يا يك فيلم را تجربه كنيد. اسپويلرها من را ديوانه ميكنند. اما خب اين من هستم و همه چيز روز به روز سختتر و سختتر ميشود... فكر كنم كه تا الان خوب پيش رفتهايم. تعجب كردم كه تماشاگران چقدر در رابطه با "عروسي سرخ" به درستي رفتار كردند. ما نهايت تلاشمان را ميكنيم تا خبرهاي كمتري درز پيدا كنند و بازيگران و عوامل سريال هم چيزي را لو ندهند. براي ساخت تيزرها و تبليغات بايد كمترين حجم اطلاعات را در اختيار تماشاگران بگذاريم. اين چيزيست كه هميشه درگير آن هستيم و البته هيچگاه صددرصد نمي تواند بينقص باشد، اما فكر مي كنم كه تا اينجا قدمهاي درستي برداشتهايم.
شما چگونه تمركزتان را حفظ ميكنيد؟ هنگام نوشتن چه ميكنيد؟
معمولا در كافيشاپها مينويسم. بايستي كه خارج از خانه باشم و خب به قهوه هم نياز دارم. گاهي اوقات ميان شلوغي گپ زدنهاي مردم مينويسم اما معمولا بسته به كارم در آن لحظه به موسيقي گوش ميكنم. براي جياوتي طبيعتا ساوندتركهاي جياوتي وجود دارد. زماني فيلمنامه پرنس قلابي/The False Prince را مينوشتم و چندتايي قطعه كلاسيك بسيار باشكوه را براي گوش دادن انتخاب كرده بودم، اريك ولفگانگ كورنگلد و چيزهايي مثل آن. در حال حاضر روي فيلمنامه جادو: گردهمايي كار ميكنم و مجموعهاي از تركهاي بزرگ حماسي وفانتزي/ساي-فاي به درد اين كار ميخورند. هميشه چندين ساعت پرارزش را به جاي نوشتن براي جمعآوري اين پليليستها هدر ميدهم.
درميان ساندتركهاي هرفصل كدام يك را بيشتر دوست داريد؟ من به شخصه فصل چهارم را انتخاب ميكنم، مثل يك جهنم گوتيك است. شايد بيشتر به خاطر نايتز واچ باشد و اينكه هميشه لباس سياه بر تن دارند.
بله، من هم با فصل چهارم موافقم. البته فصل چهارم در بين فصلهايي كه تا به حال پخش شدهاند.
هنگامي كه دست از نوشتن برميداريد چه چيزي تماشا ميكنيد؟
به نظر من "آمريكاييها/The Americans" در هر دورهاي كه باشيد يك سريال استثناييست. من واقعا واقعا واقعا عاشق توجيه شده/Justified هستم، به نظرم هردوي اين سريالها آنطور كه بايد قدر نديدند. راستش را بخواهيد من شباهتهايي هم بين توجيه شده و جياوتي ميبينم؛ از نظر رقابت خانوادهها، تعريف تاريخ، بازي قدرت، خيانت و جنگهاي داخلي. همين طور مد من؛ دلتنگ آن خواهم شد. چمدان/The Suitcase هم از فصل چهارم تبديل به سريال محبوب من شد. بي صبرانه منتظر درامهاي جديد شبكه اچبياو هستم، بخصوص سريال جديد ترنس وينتر. به نظر من فصل آخر امپراطوري بوردواك هم بينظير بود. با اينكه هيچ ارتباطي به چيزي كه من مينويسم ندارد اما "جامعه" به نوعي مذهب من است.
با اين حال سريالهاي بيشماري وجود دارند كه هنوز به تماشاي آنها ننشستهام. ما همگي عاشق بركينگ بد شديم پس به نظرم لازم است Better Call Saul را هم شروع كنم. انتخابهاي مختلفي در سطوح متفاوت وجود دارند. دوران بسيار هيجان انگيزيست اما متاسفانه من اوقات فراغت زيادي ندارم.
تنها عروسی که با خوشحالی و شادی در تاج و تخت برگزار خواهد شد
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
قسمت دوم web-dl چرا نمیاد (sm25)
همشو گذاشتم دیگه کدومشو میخواینقل قول:
نوشته اصلی توسط reza67 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اینا همش hdtv هنقل قول:
نوشته اصلی توسط Chavosh [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
من web-dl mrs 1080 میخوام (sm74)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]نقل قول:
نوشته اصلی توسط reza67 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دمت گرم الیاس (sm19)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Chavosh [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
web-dl ه دیگه ؟
با اونش چیکا داری اون نسخه که همیشه دان میکردی 800 مگی نبود مگه ؟ خب اینم همونه خیلی دنبال اون پسوندا نباشنقل قول:
نوشته اصلی توسط reza67 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
باشه (sm120)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Chavosh [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
موتوشکرم (sm10)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
شاه مردم ناپسند
چرا برخلاف ميل ما استنيس باراتيون شاه بر حق است
«چه كسي بايد حكومت كند؟» اين سوال اصلي تمام تمدنهاي بشري بوده و هست. از دل همين سوال فلسفه سياسي به وجود آمد و شعبه شعبه و شاخه شاخه گرديد: از بين النهرين كهن تا يونان باستان و از روم مسيحي تا بغداد اسلامي، چه كسي بايد حكومت كند؟ خردمند؟ قدرتمند؟ فرهمند؟ مويد به تاييدات الهي؟ پيش از آنكه بشر به ضلالت دوران مدرن سقوط كند و به ايده فوق احمقانه و وراي رياكارانه «حكومت اكثريت» برسد هماره سوال اصلي همين بوده است. منطقيترين و پذيرفتنيترين جواب نيز هماره اين بوده كه: «آن كس كه مي تواند»، در دنياي فارغ از دين اين تنها پاسخي است كه معارضي ندارد. به اين معنا فتح / Conquest تنها جواز مشروع حكومت است و آن كه تخت را فتح مي كند - فاتح / Conquerer - بايد كه بر آن حكم براند، پس از فتح است كه وراثت و خون جايگزين ميشوند مادامي كه فاتح جديد از راه برسد.
وقتي ايگون تارگرين و خواهرانش سوار بر اژدهايان وارد وستروس شدند هفت پادشاهي مستقل در اين سرزمين وجود داشتند كه پس از فتح همه آنها(به جز يكي: "مارتل"هاي دورن) زير پرچم پادشاهي واحد متحد شدند. زماني كه رابرت باراتيون و هم پيمانانش عليه تارگرينها شورش كردند سوال اصلي براي استنيس اين بود: "حق" با كيست؟ بگذاريد جريان را از زبان خودش بشنويم:
«خاندان ما جوانترين خاندان وستروس محسوب ميشود. وقتي ايگون وارد استورمز اند شد جد اعلاي ما "اوريس باراتيون" از پرچمداران "شاهان استورم" بود، ولي در مقابل فاتح زانو زد و در ركابش جنگيد و پس از پيروزي به عنوان پاداش لرد استورمز اند شد. زماني كه رابرت عليه كينگ ايريس قيام كرد من سر دوراهي قرار گرفتم: وفاداري به پادشاه يا وفاداري به خون؟ و وقتي عهد كهنتر را انتخاب كردم تازه همه چيز آغاز شد. رابرت در ترايدنت به مصاف پرينس ريگار"آخرين اژدها" رفت و من در استورمز اند مورد حمله ميس تايرل (پدر لوراس و مارجري و لرد "هاي گاردن") قرار گرفتم. همه چيز به نفع شورشيان بود و عليه تارگرينها، ولي اگر استورمز اند(زادگاه باراتيون ها) گشوده ميشد به يكباره ورق برميگشت. من قلعه را از محاصرهاي پانصد روزه و جانكاه نجات دادم تا "وظيفه"ام در مقابل "خون" را انجام دهم. اين مقاومت نتيجه شورش را تعيين كرد و برادر بزرگم رابرت آيرون ثرون را "فتح" كرد. ولي فداكاري من براي خاندانم ديده نشد و رابرت ترجيح داد تا برادر احمق و قرتيام را لرد استورمز اند كند.»
(تاريخ كامل بازي تاج و تخت - نسخه باس اول / Boss Owl - فصل دوم)
ميبينيم كه در جريان شورش و نبرد غاصبين (War of Usurpers) لرد استنيس تنها اشرافزادهاي است كه فارغ از نفع شخصي و خانوادگي به دنبال حقانيت و مشروعيت است. اوست كه در تمامي لحظات فقط يك انگيزه و هدف ميشناسد: وظيفه. حال بياييد سوال مطلع يادداشت را دوباره مطرح كنيم: «چه كسي بايد حكومت كند؟» استاركهاي سرد و باشرف؟ تارگرينهاي اژدهاسوار بياژدها؟ لنيسترهاي ثروتمند؟ همه اينها ميتوانند مدعي باشند: «زمستان در راه است»؟ نشان بدبيني و محافظه كاري است كه از امهات فكر بشري است، ولي اين اميد است كه آينده را ميسازد نه نااميدي. «آتش و خون»؟ نشان قدرت است و ترس افكني ولي فقط تا زماني كه اژدهايان وجود داشته باشند و نه بعد و قبل از آن. «غرش مرا بشنو»؟ نشان بيرحمي و سبعيت است، اما هسته سخت لنيسترها طلاي آنهاست و نه شير بودنشان...
باراتيون ها اما ساخته شدهاند براي حكومت، «از آن ماست خشم» نياز به هيچ مقدمه و موخرهاي ندارد. مرد جنگجو بدون ثروت و آتش و محافظه كاري هم ميتواند بجنگد، همانطور كه لرد اوريس باراتيون بدون همه اينها چنان شجاعانه و خونخوارانه در ركاب "تارگرين فاتح" جنگيد كه به او لقب "حرامزاده اژدها" را دادند. حرامزاده بود چون هيچ نشاني از ضمائم و قرائن صاحبين ملك و مكنت نداشت، ولي حرامزاده اژدها بود و همچون اژدها ميغريد و ميدريد و ميجنگيد.
در منظومه مارتين و بنيوف دامي پهن شده براي سنجش مزه دهن مخاطبين، سنگ محكي براي تعيين عيار نزديكي و دوري به مولفههاي اساسي دنياي وستروس: استنيس باراتيون.
يك: همه چيز از استورمز اند و "دراگون استون" آغاز ميشود، قلعه زادگاه باراتيونها كه با آتش اژدها سرشاخ شده و پس از "هرنهال" (قلعه "هرن سياه" كه همراه فرزندانش زنده زنده در مقابل "ايگون فاتح" و "بالريون وحشتزا" سوختند و به زانو درآمدند) دومين قلعه وستروس است كه براي ديرباوران حجت وجود اژدهايان محسوب ميشود. (چرا كه هيچ آتشي جز آتش اژدها سنگ را نمي سوزاند) قلعهاي با رنگ آميزي سياه و خاكستري بدون هيچ چشم انداز طبيعي زيبا و سرسبزي. رنگ آميزي خود استنيس هم چنين است: او را ميبينيم با لباسي تيره و مويي جوگندمي و ته ريشي خشن. نه پادويي دارد و نه پيشكاري، نه تختي و نه مجمع لردها و ريش سفيداني. اوست و دو نفر در كنارش: يكي سر داووس سيوورث "شواليه پياز" كه نه اسمش اشرافي است و نه ظاهرش، و ديگري مليساندرا "زن قرمز". هر كدام از اين دو قصهاي دارند و سوالاتي در ذهن مخاطب ميسازند و طرفه آن كه اولي قرار است پاسخ دومي باشد.
دو: پس از مرگ رابرت، استنيس پادشاه برحق است، اما او خود به درستي ميداند غاصبي كه نه شاه است و نه حتي باراتيون بر تخت نشسته و تا سرش روي نيزه نرود كار درست نميشود. او حالا نياز به ارتشي دارد و نيرويي براي فتح آيرون ثرون. جادوگري قدرتمند فرصت را غنيمت ميشمرد و به استنيس نزديك ميشود و با نشان دادن نيروي عظيم جادويش به او ميفهماند كه براي فتح ابزار كارآمدي است. استدلال استنيس براي قبول كمك جادو نه ماكياوليستي است و نه بنيادگرايانه، او در مكالمهاي براي سر داووس روشن ميكند كه "خداي نور" مليساندرا همان اژدهايان تارگرينها هستند: «ايگون وستروس رو با اژدهاش فتح كرد و اژدها يعني جادو.»
اينجاست كه نهايتا كار به همان اصل عقلاني "كنترل خسارت" (كه در فقه پيشروي شيعه هم با عنوان "قاعده دفع افسد به فاسد" موضوع بحث است) منتهي ميشود. استنيس، مليساندرا را در كنار خود نگه ميدارد، ولي داووس مخالف او را هم از خود دور نميكند. فراموش نكنيد كه ديگر باراتيون مهم داستان هم همواره ند استارك را كنار خود داشت و اينجا هم سر داووس از همان نبرد بلك واتر در فصل دوم در كنار استنيس است و او را از جادوگر برحذر ميدارد. پس از شكست بلك واتر با يك جادوي ديگر ("وايلدفاير" يا همان آتش وحشي / همان كه ميراث تارگرينها و اژدهايانشان است) و بدون حضور مليساندرا است كه استنيس به داووس ميگويد: «من فرصت زيادي براي فتح ندارم، چون اگر اين جنگ سالياني به طول انجامد ادعاي برحق من فراموش ميشود.»
اما مرد ما كسي نيست كه در سختترين شرايط هم وظيفه از يادش برود، چنين است كه وقتي مليساندرا حرامزاده رابرت (گندري) را از گروه "انجمن برادري بينشانها" ميخرد تا پاي جادوي خود قربانياش كند به سراغ داووس ميرود و آزادش ميكند:
داووس: براي چي اومدين اينجا اعليحضرت؟
استنيس: واسه اينكه آزادت كنم.
داووس : ميتونستين ديروز بياين، يا فردا. ولي روزي اومدين كه قراره يه بيگناه به خاطر شما قرباني بشه، چون ميدونستين من از اين كار نهيتون ميكنم.
اين همان تفاوتي است كه بين قدرتمندان اولويت بندي ميكند: اصول اساسي، افق ديد و ابزار كنترل.
سوم: حقانيت نوعي ارزش براي زهاد و اهل ديانت نيست كه بدان ببالند و با آن در پي كسب عقبي باشند، حقانيت تنها پايهاي است كه اهل دنيا ميتوانند بدان اعتماد كنند و پايههاي تمدن خويش را روي آن بنا كنند. پس از بلك واتر استنيس شكست خورده و درمانده است، نه پولي در بساط دارد و نه طبيعتا سربازي و لشگري. در يكي از ناباورانهترين روياها داووس تصميم ميگيرد از رووساي "آيرون بانك" براووس تقاضاي كمك كند. بانك نماد يهوديان است و يهوديان نماد "عقلانيت خداستيز". جايي تايوين لنيستر در توصيف آيرون بانك به سرسي ميگويد:
«آيرون بانك يك كل واحد تجزيه ناپذيره، يك معبد كه همه ما بدون اينكه بدونيم در سايه اون زندگي ميكنيم.»
عليالظاهر آخرين جايي كه ممكن است روي خوشي به استنيس و ادعاي برحقش نشان دهد همين جاست، ولي گفتگويي كه در ميگيرد و اتفاقي كه در پي اش ميافتد به غايت آگاهي بخش است:
رئيس آيرون بانك: دفاتر ما اينجا برخلاف دفاتر شما كه پر از كلمات فاتح و غاصب و برحقه پر از عدد و رقمه، بدون نياز به تفسير و كاملا قطعي.
داووس: تايوين لنيستر چند سالشه؟
رئيس: شصت و هفت.
داووس: و بعد از مرگش كي قراره بدهي شما رو بپردازه؟ يه بچه حرومزاده كه مردم از خودش و مادرش متنفرن؟ جيمي لنيستر "كينگ اسلير"؟ استنيس پادشاه برحقه، چون تنها كسيه كه بلده بجنگه و از اون مهمتر چون برخلاف لنيسترها تنها كسيه كه فقط حرف پرداخت بدهياشو نميزنه بلكه اونا رو پرداخت ميكنه.
اينجا سر داووس انگشتان قطع شدهاش را به آقاي رئيس غرق در عدد و رقم نشان ميدهد و داستان قطع شدنشان را براي او تعريف ميكند: وقتي در جريان محاصره استورمز اند او به عنوان يك قاچاقچي توانست به مردم غذا برساند و قلعه را از سقوط حتمي نجات دهد استنيس به خاطر فداكارياش او را "لرد" كرد و به خاطر قاچاقچي بودنش به قطع انگشتان محكومش كرد و چنين گفت:
«كار خوب كار بد را پاك نمي كند و برعكس»
اوج طراحي جهان داستان اينجاست كه رئيس بانك و مرد اعداد و ارقام به نفع استنيس وارد عمل ميشود و با طلاهايش سپاهي را تجهيز مي كند كه كمي بعد منس ريدر و لشكر وحشيانش را منكوب ميكند و در پايان فصل چهارم قويترين ياور مردم متمدن در جنگ با "وايت واكر"هاست. براي مردمان ديرباور و ظاهربين سطحيترين المانها تعيين كننده خوبي و بدي اند، در جهان پخته و "واقعا موجود" وستروس ولي عقلانيت و واقعيت (هرچند دور از پسند عمومي و هرچند ديرياب و سختياب) حكم ميراند. آقاي رئيس بانك اين اصل را خوب فهميده كه: «زيركي در پرهيزكاري است.»
چهارم: و اين استنيس باراتيون به راستي كيست؟ مردي كه خدايان همه پسرانش را مرده به دنيا آوردهاند و تنها دخترش نيز بر صورتش نقشي از فلس دارد و هميشه در تاريكي است. مردي كه از زياده خوردن گوشت و از لباس نرم و از زن زيبا و از باقي لذتهاي دنيوي متنفر است و اين ورد زبانش است:
«من از هر چه خوشي است بيزارم و از همه آنها به يكسان رنج ميبرم»
مردي كه به وقت شكستن قسمش چنان شرمنده ميشود كه وقتي دارد براي همسرش (ليدي "سليس فلورنت") داستان مجامعت با مليساندرا را تعريف ميكند بالاخره و پس از مدتها ميتوانيم تغيير اجزاي چهرهاش را بالمعاينه ببينيم. مردي كه در بحبوحه نبرد "بلك واتر" از زبان سرسي ميشنويم:
«بهترين راه اينه كه خودم برم مقابل دروازه شهر و رو در رو با استنيس حرف بزنم. هركس ديگهاي پشت دروازه بود در مقابل زيباترين زن هفت اقليم سست ميشد، ولي اين استنيس باراتيونه. شايد بتونم يه اسب رو اغوا كنم ولي قطعا در مقابل او شانسي ندارم.»
مردي كه سر سانتي مترهاي شرافت هم كوتاه نميآيد. در فصل دوم و در اولين جايي كه او را ميبينيم مشغول انشاد نامه افشاگرش مبني بر توضيح ماهيت جافري و چرايي مرگ ند است، او ميخواند و ماتئوس (پسر ارشد داووس) مينويسد. وقتي به اسم جيمي لنيستر ميرسد و ميخواهد جافري را محصول زناي او و خواهرش ملكه معرفي كند دستور ميدهد كه جيمي لنيستر خالي نه، بنويس «جيمي لنيستر "كينگ اسلير"» و پس از لختي دوباره دستور ميدهد بنويس «سر جيمي لنيستر "كينگ اسلير"»، فراموش نكن كه آن مرد هنوز يك شواليه است.
مردي كه هيچ كس و هيچ چيز به جز خودش را قبول ندارد ولي بارها و بارها از ند استارك به عظمت و شرافت ياد ميكند، از جمله وقتي در پايان فصل چهارم سپاهيان والعادياتش زمين و زمان را بر پادشاه دوست داشتني آنسوي ديوار (نويسنده هم جزو مردم است و بر اساس مفاد اين يادداشت دوست داشتن يا نداشتنش به تنهايي پشيزي اهميت ندارد) چونان شب ديجور ميكنند:
كينگ استنيس: پدرت مرد باشرفي بود، به نظرت با اين مرد (منس ريدر) چه ميكرد؟
اسنو: اين مرد بارها ميتونست منو بكشه ولي اين كارو نكرد، اگه پدرم بود زندانيش ميكرد و ازش بازجويي ميكرد اعليحضرت
«چه كسي بايد حكومت كند؟» آنكه قدرت دارد؟ آنكه ثروت دارد؟ آنكه به خون وارث است؟ همه اينها ميتوانند و نميتوانند، چنانكه بينهايت گزينه ديگر هم قابليت اضافه شدن به فهرست را دارند. اما يك گزينه قطعا جزو انتخابها نيست يا بهتر اينكه به نظر اين يادداشت نبايد باشد: آن كه مردم ميپسندند.
عجب غلطی کردیم اون نسخه های لو رفته رو دیدیم
حالا تا کی باید صب کنیم !!!:||||
چند شنبه ها مياد ؟
دوشنبه ها صبنقل قول:
نوشته اصلی توسط !..:: joker ::..! [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
کیفیت 480 قسمت سوم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
قسمت سوم
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
کیفیت 720 hd tv
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]