خوب باشی(sm127)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Milik [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمایش نسخه قابل چاپ
خوب باشی(sm127)نقل قول:
نوشته اصلی توسط Milik [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هر که هستی باش
می پرستی باش
دل نبستی باش
مهر من افتد به دلت ،
ای کاش ... (sm50)
پیداست که خون من چه برداشت کند
دل می خورد و دیده برون می ریزد ... (sm81)
(sm59) من همیشه با اسم خواننده اش کار دارمنقل قول:
نوشته اصلی توسط MrA_Chavoshi [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
سحر نزدیک بود..
دنیا خفته در رویای شیرین بود....
حتی چراغ ها هم در خواب بودند..
دنیا تاریک بود اما..
نور ماه هم برای او کافی بود،حتی اگر..
آسمان هم صاف نباشد..
بی خوابی..
فریاد از بی زبانی..
من سنگ بر اعصاب می زدم او گل بر سر..
که مبادا چشمان کوچکم ،درگیر گیسووانش شود..
جیغ می زدم..چنگ می زدم..زار می زدم..
نه..
ماه همچنان نور خود را داشت..
هرچند که هوای بیرون ابریست اما..
آسمان خانه ی ما ،ماهی دگر دارد..
من اگر ابر شوم، این ماه پشت من پنهان نمی شود..
مرا با مهربانی ستاره می کند..
من بی قرار آزار هر شبانه ام بودم..
او بی قرار بازی شبانه..!
در سر انجام هر شامگاه..
من بازنده ی مهربانی او می شدمو، بازی را می باختم!
حال که او بازی را برده..
بر بالینٍ نیمه جانم ایستاده و رجز میخواند..
لالا لا لا لالالا...
با بوسه ی آخری که بر من می زند..
به راستی که چه باخت شیرینی می شود..
میبینی..
تقصیر مهربانیت بود که عاشق ابری کردن آسمان خانه بودم..
بغض می کردمو می باریدم..
اما تو رنگین کمان را، در شب به چشمانم هدیه می دادی..
زبانم که به گفتن باز شد..
اسم تو را دست به عصا فریاد می زدم..
تقصیر من نبود..
نمی دانستم..ماه بگویمت..یا مادر..
اما تو خود عصای زبانم می شدیو میگفتی..
بگو مادر،...مادر..
و من باز هم اصرار به دست گرفتن عصای خود داشتم..
روز ها جای خود را به سال ها دادند..
دیگر از بستن کوله پشتی مدرسه ام گذشته..
هـــــــــی...
یاد لقمه هایت به خیر..
این روز ها و سال ها تاثیر نداشت..
هنوز هم هوای خانه از من ابریست..
تو هنوز همان ماهی..
من هنوز عاشقٍ ستاره شدن..
در هر برگ از خاطراتم..چه تلخ..چه شیرین..
تو همان ماهی..
وقتی طعم برگ های خاطرات تلخ می شود..
تو... سنگ صبوری..
وقتی همه می روند..تو هستی..
وقتی بد می شوم...تو خوبی..
وقتی موج می شوم..تو ساحلی..
و در برگٍ آخر..
به عمق آن می روم که..
کدام بهشت می تواند زیر پای تو باشدو نلرزد..
از تو گفتن سخت است..
مثل مشت کردن دریایی از آب...!
به راستی که قطره ای از دریای محبت تو را هم..
نمی توان مشت کرد..
تنها آمده ام که بگویم..
آسمان بی ماه..مرگ ستاره است..
روزت مبارک مادر
شعر : محمدرضا عباسی @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] (sm19) (sm10)
اساسین نیم ساعت اولش قابل تحمل بود ...
ای تف به این شانس الان میخوام آپلود کنم و اینا نت م داره بازی در میاره .(sm102)
کیرم دهنت شاتل (sm2)
(sm50)
و تو تکرار کنان در نفسم پیچیدی
و تو در بستر اندیشه ی من خوابیدی
و صدای نفست در نفسم شکل گرفت
و تو بر ظلمت و تاریکی من تابیدی ... (sm50)
ریدم به این صداسیما با این عظمت نمیتونن یه فوتبال پخش کنن حروم لقمه ها