درس و مشقی
نه
جمع و تفریق
نه
ضرب و تقسیم
نه
زنگ تفریح
بن بست یه مغز تعطیل
تو فكر ترك تحصیل آدم همین وقت هاست كه می تونه همه رو بشناسه
بشمار سه رفت اون كه همش می گفتی
جاش روی تخم چشماته رفاقت ها بوی خیانت می دن
نه نگو توی قیافت دیدم
یكی راست حسینی بهم بگه
كه معنی رفیق رو كیا فهمیدن ای كاش كه بتونم دلیل
نامردی ها رو بدونم همین
تا دو نفر رو با هم آشنا كردیم
تیم شدن كه بد منو بكوبن زمین قلبتو عشقتو حستو وقتتو هزینه كن
كه آخرم بره با یكی دیگه تنهایی بشه نصیبمون
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدم در مسیر تو
كه با لبخند بهم بگی همه اینا وظیفه بود
یزیدتو
(sm50)