مامانم : افطار چی میخوری ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : چی ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : کجا ؟
من : مدرسان شریف
بعد ۲ساعت میگم افطار چی درست میکنی مامان ؟
مامانم : بیست و نه دوتا شیش
نمایش نسخه قابل چاپ
مامانم : افطار چی میخوری ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : چی ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : کجا ؟
من : مدرسان شریف
بعد ۲ساعت میگم افطار چی درست میکنی مامان ؟
مامانم : بیست و نه دوتا شیش
از لقمان پرسیدند : ادب از که آموختی؟
گفت: مدرسان شریف [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
آهای اونایی که یکی دوستون داره : به جهنم !
ما رو همه دوس دارن
تا حالا شده نصف شب بری سر یخچال
و بدون اینکه چیزی بخوری زل بزنی به یخچال و بگی فقط اومدم خودتو ببینم ؟
من از صمیم قلب معتقدم که اون بیرون ، تو این فضای لایتناهی ، یه جایی ، تو یه کهکشانی ، یه سیاره ای هست
که توش نه جنگ هست نه ظلم نه فقر نه جهل نه غم نه آب نه اکسیژن نه موجود زنده
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ :
یا ﻣﻦ ﻳﺎ ته دیگ سیب زمینی !
ﻭ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺳﺨﺘﻲ ﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ
به این دو دسته افراد کار نداشته باشین ، طفلیا دست خودشون نیست :
یکی اونا که سوالی می پرسن که جوابش رو می دونن
و دومی اینا که طبقه اول تا همکف رو با آسانسور میرن !
یکی از فانتزیام اینه که خواهرم اسمش سحر باشه
توی ماه رمضون صداش کنیم
سحر سحره تا سحره پاشو سحری بخور سحر !
حیف نون عینک نمی زد که نگن عینکیه
یه روز چاله ی جلوی چشمش رو ندید و خورد زمین
از اون روز به بعد چلاق صداش می زنن !
پشه ها قبل از اینکه لامپ اختراع بشه
دور چی جمع می شدن؟
خب برن میزگرد بچینن