دارم حسود مي شوم دست خودم که نيست
از بس که از دهان اين مردم شنيدمت
رضا جمشيدي
نمایش نسخه قابل چاپ
دارم حسود مي شوم دست خودم که نيست
از بس که از دهان اين مردم شنيدمت
رضا جمشيدي
ما را زمانه گر شکند ساز مي شويم
با شعله هاي سرخ هم آواز مي شويم
گاهي به سوگ خويش نوشتيم مرثيه
گاهي براه عشق غزلساز مي شويم
در شعر و در غزل ز براي نگار خود
محو نياز دلبر طناز مي شويم
گاهي براي آنکه بخندي براي تو
از طنز ها سروده و طناز مي شويم
ما اهل درد و شعر و شعوريم، شاعريم
ما منشا و شروعِ صد آواز مي شويم
"آن نخل ناخلف که تبر شد زما نبود
مارا زمانه گر شکند ساز مي شويم"
صائب تبريزي
تنها امیری که دخترباز نبود امیرکبیر خدابیامرز بود
هوا یجوری شده صبح بستنی میچسبه شب شلغم
اول عشق بود = علاقه شديد قلبي
بعد شد عجق = علاقه جديد قلبي
جديدا بهش ميگن عچق = علاقه چندم قلبي ؟
انسان از خاك آفريده شد , انتظار داري كرم نداشته باشد !؟
يارو موقع مردن وصيت ميکنه
سي سال برام نماز صبح و مغرب و عشا بخوانيد
ميگن ظهر چي؟
ميگه اونارو تو اداره خوندم ^_^
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]